سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      نآمانوس

      شعری از

      پژمان خلیلی

      از دفتر شَه شَهِ نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۴۵ شماره ثبت ۱۰۰۵۱۹
        بازدید : ۱۸۳   |    نظرات : ۱۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر پژمان خلیلی

      روز می گردد وُ/ شب/ . وَ شبی در امروز
      که من اتش بزده ام/  یونجه  هر نآ مانوس 
      خستگی  درد بزرگی به دلم می آورد 
      و تو می دانی وُ من نیز/ همان -  سَر -  در -  جُوش
      خستگانی که  به عزلت کد ه می آ ورنی
      همه طایف زده اندیی وُ دَمی   باید جو و ُ س
      من درآوردی وُ من در به در آوردی وُ دردی بر دوش
      که من آتش بزده ام خِرمَنِ   هر بی مانوس 

       

       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۴۴
      درود
      دلنوشته زیبا بود
      قوافی؟
      واژه های نامانوس؟ خندانک
      بهنود کیمیائی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۶
      درودها



      ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۹:۴۸
      درود بر شما خندانک خندانک خندانک
      پژمان خلیلی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۸
      در وادی تو ز حَمق ما باید گفت
      گر زیرو زبر مرا /تورآ باید جست

      ال منت و من حاشه وُ اَل احَوالا
      گر تاک ِ زنخدان تو را /باید رست

      پژمان خلیلی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۱۰
      بر خلق خدا به عاشقی نتوان خواند
      گر زیرو زبر سما بمان/ نتوان خواند
      از هوش و نیوش روزمان نتوان خواند
      خندآ /که به نیش دودمان نتوان ماند
      در بستر حرج از حجر اش نتوان خواند
      در بستر بی ادب به دَب نتوان خواند
      حنجر چو به آریه /غزل نتوان خواند
      با سوز و غم فراغ مان نتوان ماند
      میسوزم و می سازی و می سوزانی
      از شرح ف راغ محتسب / نتوان خواند
      گر زیر و زبر/ به بر / زبر نتوان خواند
      در اوف وجود عاشقان / نتوان خواند
      هر گو که به کام خود ببردی همه را
      در چین و ختنبه دردما / نتوان ماند
      بر کوشک آسمان/ هنوزم فریاد
      در ذات به خفته / خفته ای/! نتوان خواند
      اله چو به نعم الولدان وُن وَلَدُن
      بر باب وجود دولت ات نتوان خواند
      بازی ست /نشانه های دست / دلتنگی ست
      درتار کمان تارک ات نتوان خواند
      الحال / من اله / که مسیح / چه یی تو !
      بر عبد عبود عابدان نتوان ماند
      بر خلق خدا به عاشقی نتوان راند
      بر خلق خدا به عاشقی نتوان خواند

      پژمان خلیلی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۳۲
      من در همه وجهی / همه شعرم
      در کون و مکان ات همه /وِر رَم /
      در ماندگی ِ لاله ای لا لا‌ آ !
      ال حالت و در حالگی حال سترگم

      ال حالت وُ حال ِ سِتُرگم
      پژمان خلیلی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۳۴

      من در همه وجهی / همه شعرم

      در کون و مکان ات همه /وِر رَم /

      در ماندگی ِ لاله ای ِ لا لا‌ آ !


      ال حالت وُ در حال ِ سِتُرگم
      پژمان خلیلی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۴۰
      شاید همه شعر را می خوانند
      و من و نه هیچ کسه دیگه غم گین نیست و هیچ که شاد هم هستیم
      یادت می اید اخرین باری که حسرت خوردم دست بدون ارنج وبدون فایده محترم بود
      صییادی بدون صید,و تنها کتابِ :خطر به وقوع پیوستن چیپ ست ها

      مدهوشی ز هوش طلبیدن

      در زمان موازی ِمن , فتح حیلگیِ تِمامی کرم چال های ما پیدا می شد وَ تو در انسوی به فرهیختگی می رسیدی

      هنوز ان حسرت فرح بینگی به این دنیا , در آرغ ام دارد چَپُو می کند و تو نیز برنج سفیدات را به خورِشت ات آغشته کن !

      مغز پکیده طعمی پکیده دردی خمیده و یک پای بریده درضمن اوغ هم می زنم

      تو تمامن نورن شده ای در فضای کاملن شبیه سازی شده

      اِتنآبی به مرحله ای دی سی شده
      نه ان DC توزیع ,
      بل !
      قطعییتی منقطع که به انفکاک دست چین شده



      شاید بعدن برایت از دنیای موازیمان شعر ها رآندم !
      ولی تو هنوز به انسداد مصنوع وزن دل باخته ای وَ شاید وقتی مطلوب تر !
      ------------------------------
      پژمان خلیلی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۵۸
      وای از دریچه باریک زندگی
      فکری نکرده به این دام زندگی


      در وآسفای ِصفآیان/ قدم بنه
      خون در کتیبه ای باروت ِ زندگی
      ابوالفضل احمدی
      يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۱۹
      درود بر شما
      🌻🌻
      🌻
      پژمان خلیلی
      پژمان خلیلی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۰
      ممنونم
      ارسال پاسخ
      پژمان خلیلی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۴۹
      وقتی که هَدیه حال خود می بخشید
      وقتی که صنم به مغتنم می خندید
      در حد به اعلایی اعلایان باش
      وقتی که زبر ز مآورآء می فهمید
      وقتی که هَدیه حال خود می بخشید
      قتی که صنم به مغتنم می خندید

      پژمان خلیلی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۵
      اینک کمال دلم مبتَزل شده
      منفیـ - به توان مثبت هِیجده شده
      تبعیذ به تمام ِ خُنسیِ یک اِبتَذِل شده
      دیوان ِدیوا نی دیوانه متهم شده
      باید رسی به چِنآنی که منفجر شده
      اینک به فعل قدیم قدومآ / قَدَه شده
      نقطه همیشه طوبی طوبآ / خُمآر ماست
      من خسصته ز زِرریی که منقطع شده
      باید بدانی که سط روزگار

      هر روز به سطر روز ما به انتها شده

      اینک کمال کتم مبتزل شده
      مثبت - به توان منفی هیجده شده




      پژمان خلیلی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۶
      اینک کمال دلم مبتَزل شده
      مثبت - به توان منفی هِیجده شده
      تبعیذ به تمام ِ خُنسیِ یک اِبتَذِل شده
      دیوان ِدیوا نی دیوانه متهم شده
      باید رسی به چِنآنی که منفجر شده!
      اینک به فعل قدیم قدومآ / قَدَه شده
      نقطه , همیشه طوبیِ طوبآ / خُمآرِ ماست
      من خسصته ز زِر ریی که منقطع , شده
      باید بدانی که سطر روزگار

      هر روز - به سطر روز مرآ منتهی شده

      اینک جمال تجلی صوفت ِ قامت ات
      مثبت - به توان منفی هیجده شده
      پژمان خلیلی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۳۷

      اینک کمال دلم مبتَزل شده
      مثبت - به توان منفی هِیجده شده
      تبعیذ به تمام ِ خُنسیِ یک اِبتَذِل شده
      دیوان ِدیوا نی دیوانه متهم شده
      باید رسی به چِنآنی که منفجر شده!
      اینک به فعل قدیم قدومآ / قَدَه شده
      نقطه , همیشه طوبیِ طوبآ / خُمآرِ ماست
      من خسصته ز زِر ریی که منقطع , شده
      باید بدانی که سطر روزگار

      هر روز - به سطر روز مرآ منتهی شده

      اینک جمال تجلی صوفت ِ قامت ات
      منفی - به توان منثبت هیجده شده
      پژمان خلیلی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۴
      هی شعر مدررات همه حالی چو بحالی
      می خوانی و در وادی ادرار و تضآفی
      قانع به قواءد چو شوی مرد شَبِش بآش
      تومآن به گه خورده و در حصر ریالی
      پژمان خلیلی
      دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۵۶
      هی شعر مدرر ت همه حالی چو بحالی
      می خوانی و در وادی ادرار و تضآفی
      قانع به قوائد چو شوی مرد شَبِش بآش!
      تومآن به گُّه خوردهِ یک حَسر ریالی
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0