این که سپید و موج نو با قطعه ی ادبی، دقیقا چه تفاوتی دارد،
پرسشی است که به گمان صاحب این قلم هنوز درباره اش توضیحات یا هیچ توضیح قانع کننده و
دارای اعتبار علمی، بیان نشده است؛
به عبارت دیگر: دست کم، نگارنده هنوز قانع نشده است که چرا باید به تقلید از صاحب نظران این عرصه،
سپید و موج نو را شعر بداند و قطعه ی ادبی را شعر نداند- حتی اگر تمام یا تقریبا تمام ویژگی های شعریت را در حد آن دو گونه داشته باشد.
به نظر نگارنده، "سپید" را می توان "قطعه ی ادبیِ بُریده-بُریده" تعریف کرد و هنوز جز همین تنها ویژگی بریده- بریده بودن،
هیچ ویژگی منحصر به فردی از قطعه ی ادبی ندارد یا در نظر نگارنده به اثبات علمی نرسیده است؛ همچنان که در قطعات ادبی سپیدوار نوشته شده در قرن ها پیش مثلا از جنابان خواجه عبدالله انصاری و عین القضات همدانی، این را می بینیم.
اگر برخی با این بیان که سپید، شعریت و مثلا منطق شعری دارد و لطافت و شاعرانگی در آن، مشهود است و از این قبیل بیانات
انتزاعی و غیر قابل اثبات علمی بخواهند این تفاوت را بقبولانند، دست کم، نگارنده را قانع نتوانند کرد؛
همچنان که وقتی برخی- که اکثریت صاحب نظران در این عرصه بودند و هنوز هم هستند- می گفتند: سپید، وزن دارد؛ اما وزنش عروضی نیست، نگارنده می پرسید که: شما این وزن داشتن در سپید را چگونه ثابت می کنید و بعد همین صاحب قلم تأکید
می کرد: ما از هزار سال پیش، دانشی به نام عروض داشته ایم که بر اساس مبانی علمی ریاضی وار، وزن اشعار سنتی را مشخص می کرده است، لطفا بفرمایید جناب شاملو و دوستانش برای نشان دادن وزن سپید، چه معیاری دارند؟
سرانجام، نگارنده- که پاسخِ پرسشِ خود را نگرفته بود- پس از سرایش گونه ای از شعر به نام سبز یا چندآهنگ و در مقایسه ی وزن آن با سپید، به این نتیجه رسید که سپید هم وزن دارد و آزاد از عروض نیست؛ اما وزنش از نوع عروضیِ آزاد است؛ یعنی
قابل تقطیع به ارکان عروضی با حداکثر تنوع و آزادی عمل در چینش آنها.
موزون بودن سپید هم البته خیلی بیش از این که به هنر و نوآوری ویژه ی مرحوم شاملو مربوط باشد-
که البته خودش این گونه را از اروپا به ایران آورده بود- به چند ویژگی دیگر بر می گردد؛ مثل
1و 2- بریده-بریده آوردن مطالب در لَخت های کوتاه و وجود تعداد زیاد ارکان عروضی
(که در نتیجه بطور قابل انتظار، بسیار امکان دارد که لَخت های کوتاه با تقطیع های عروضیِ آزاد، جور در بیایند؛
بلکه اگر غیر از این باشد، جای تعجب دارد)
3- وجود اختیاراتی خاص در عروض
4- ماهیت یا حتی شاید ذات زبان فارسی که زبانی موزون و آهنگین است.
جالب تر، این که زبان فارسی، حتی در جمله های غیر شعری و معمولی خود، بسیار زمان ها، بر اساس اوزان عروضی و مخصوصا عروضیِ آزاد عمل می کند.
نگارنده، پیش تر، سپید شادروان شاملو (و مانند او) را برخلاف دیگرانی که آزاد از عروضش می دانستند، گونه ای شعر
یا شعرواره ی دارای عروضِ آزاد معرفی کرده بود و اینک به تقطیع عروضی آنچه شعر موج نو نامیده می شود، می پردازد.
تقطیع عروضی شعر یا شعرواره ای در موج نو از جناب احمدرضا احمدی
(پیش تر باید اشاره کنم که بر اساس اختیارات عروضی مانند اشباع و غیره،
گاهی تقطیع به شکل دیگری هم می تواند بیاید):
از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم
فاعلاتن مستفعلن مفاعیلن فاعلن/
تا پله ها و تو را گم نکنم
مستفعلن فعلاتن فَعَلن/
کبریت را که افروختم، آغاز پیری بود
مستفعلن فعولن فعولن فاعلاتن فع/
گفتم: دستانت را به من بسپار
مفعولن مفعولن مفاعیلن/
که زمان، کهنه شود
فَعَلاتن فَعَلن/
و بِایستد
فَعَلاتُ فع/
دستانت را به من سپردی
مفعولن فاعلاتُ فعلن/
زمان، کهنه شد وَ مُرد
مفاعیلُ فاعلن.//
نتیجه:
باید در تعاریف مان از سپید و موج نو و غیره، بازنگری و درباره ی تفاوت آنها با قطعه ی ادبی،
از بیانی علمی و قابل اثبات و غیر انتزاعی استفاده نماییم و ازجمله درباره ی وزن در گونه های شعر و نثر، نگاهی تازه داشته باشیم.
محمدعلی رضاپور(مهدی)-
بیست و ششم فروردین هزار و سیصد و نود و نه از کوچنمای خورشیدی