سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        میخواهم زنده بمانم
        ارسال شده توسط

        شعله(مریم.هزارجریبی)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۴۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۵۸ | نظرات : ۱۰

        رطوبت رو صورتم حس کردم مثل قطرات ابی که روی صورت میلغزن دستمو رو صورتم کشیدم به سقف نگاه کردم و دیدم سقف سوراخ نشده فاضلاب همسایه بالا هم چکه نکرده بپاشه رو صورتم با تعجب صورتمو لمس کردم و دستمو گرفتم جلوی چشمم تا ببینم چه خبره با چشمهای نیمه باز به انگشتام که از خون قرمز پر شده بودن نگاه کردم.با سرعت تمام نشستم انقدر سریع که مغز نداشته ام تکون خورد .دوباره سریع دستمو به صورتم کشیدم گفتم شاید خواب میبینم ولی نه خواب نبود از اتاق بیرون رفتم برادرم از جلوم در اومد گفت چی شده؟
         
        گفتم هیچی سس خوردم پاشیده تو صورتم
         
        گفت از کی تا حالا با بینی سس میخوری؟
         
        مقابل اینه ایستادم و صورتمو شستم .
         
        داداشم هنوز داشت حرف میزد اما صداشو نمیشنیدم انگار داخل یک شیشه گیر کرده بودم و همه ی صداها کاملا نامفهوم بودن.
         
        تو همون یک لحظه تمام زندگیم از مقابل چشمم رد شد.
         
        با خودم گفتم :ایول دیگه تموم میشه .دیگه به ارزوم میرسم 
         
        هنوز صدای برادرم میومد.میگفت مریم مردی؟
         
        بیا بیرون دیگه ببینم چه مرگته.
         
        اومدم بیرون و صورتمو خشک کردم.چپ چپ نگاهم میکرد.
         
        گفتم چیه زامبی ام اینجوری نگاه میکنی؟
         
        گفت :زامبی نه تو زامبی هارو هم دست میندازی .این خون چی بودتو صورتت
         
        گفتم:خواب اکشن دیدم قهرمان ماجرا اومد بزنه تو صورتم من با بینی رفتم تو مشتش اینجوری شد.بی خیال بابا خوبم.
         
        گفت:همینجور خوبم خوبم نرو دکتر تا بمیری.تا منو یتیم کنی
         
        راست میگفت من مادرشم بودم .طفلی داداشم.خودم بزرگش کردم.مردی شده واسه خودش منم پیر شدم.
         
        گفتم:دکتر برم چی بگه میخوان چیکار کنن واسم اخوی .بزار اگه قراره برم بی غصه برم اسوده برم.
         
        هنوز پرونده ام تو تهران دست دکتره در انتظاره من برم یه سر بزنم باهاش احوالپرسی کنم.😀
         
        الان کرونا هم خوب بهانه ای شده.

        نه قرص نه دارو نه امپول ازاده ازادم .


         
        داشتم میخوندم آزادی ببین تنهای تنهام
         
        ازادی گرمی دستاتو میخوام
         
        یادم اومد دست مرگ سرده . شایدم دروغ میگن گرمه.
         
        در کل ازادی مهمه .قرقرهای داداشم که تموم شد یه فنجون قهوه درست کردم و نشستم مقابل تلویزیون .
         
        طبق اخرین اخبار تعداد قربانیان کویید 19 امروز 2077 نفر و تعداد مبتلایان به بیش از 29000 نفر رسید.
         
        گفتم بیا اینا هیچکدوم نمیخواستن بمیرن ولی مردن بابا مرگ حقه بفهم نفهم.داداشم که چشمش گرد شده بود گفت:اونا مردن ولی پشت سرشون یه خانواده داغدار شد.
         
        گفتم بیا حساب کنیم من بمیرم چند نفر داغدار میشن.
         
        انگشتامو بستم و شروع کردم شمردن.
         
        یک تو میای واسه مراسمم یک مرتضی .مصطفی.مجتبی و زنش. بابا شاید بیاد .عمه میاد خوب ببین شدین سرجمع هفت نفر .بزارین برم من بزارین برم من بزارین برم من .دیش دیش.😀(با اهنگ بخونین لطفا)
         
        راستش دلم خیلی گرفت.من فقط همینا رو داشتم و یک دختر که شاید هنوز یکسال نشده تصویرمم از یاد ببره.
         
        رفتم داخل اتاق و در و بستم البوم عکسامو انداختم رو تخت و شروع کردم به نگاه کردن هنوز سنم کمه واسه مردن.زنگ زدم به دکتر:متعجب جواب سلاممو داد.
         
        گفتم چیه دکتر فکر کردی مردم خوشحال بودی ضد حال خوردی؟
         
        گفت :نه ازینکه سر عقل اومدی متعجبم
         
        گفتم:میخواهم زنده بمانم منگوله واسه تابوتم درست کنم.
         
        گفت:میخوای بچه دار بشی؟
         
        گفتم دکتر داروهاتو برعکس خوردی.میخوام محبت کنم .میخوام وقتی رفتم یکی باشه پشت سرم اه بکشه.میخوام زنده بمونم و بتونم به محبت کنم میخوام برم واسه بچه ها داستان بخونم میخوام برم اسایشگاه با پدر بزرگ مادر بزرگا بگم بخندم.
        خندید گفت ادرس و مسیج کن داروهاتو میفرستم


         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۸۳۳ در تاریخ دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۴۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        علی حاجی حسینی
        يکشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۴۷
        سلام عالی استاد مانا باشید 🌷🌷🌷
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۲۰:۵۱
        سلام سپاس گزارم
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        يکشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۵۰
        درود بانو
        مستدام باشید به مهر
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۲۰:۵۲
        درود جناب راجی
        ممنون
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۹:۵۳
        درود بانو
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۲۰:۵۲
        درود استاد
        ارسال پاسخ
        محمد سطوت (م سطوت)
        سه شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۲:۰۹
        سلام و درود بانو
        عالی
        شاد و سلامت باشید

        خنجرت را برای هر جنگ فلسفی بِکش
        ولی انسانی را  از هیولای هیچ نکِش
        بگذار در فانتزی های عاشقانه نفس بکشیم
        و دختر فضیلت را برای ننگ جاهلیت مان نکُشیم (م سطوت)

        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        سه شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
        درود جناب سطوت
        سپاس گزارم
        قطعه ی زیبایی نگاشتید
        ارسال پاسخ
        آرش هاشمی دزکی
        چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۱۷
        فوق العاده جذاب خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۱۲
        سپاس گزارم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3