رازِ وزنِ شعر سپید
پیش تر عرض کردم که: شعر سبز (چندآهنگ)، نوعی در میانه ی شعر سپید و نیمایی است و اکنون اجازه بفرمایید مطالبی درباره ی وزن شعر سپید به خدمت تان عرض کنم:
پیش از این که راز وزن شعر سپید را برای خودم کشف کنم؛ یعنی بفهمم که همه یا بسیاری از اشعار سپید شاملو از علم عروض پیروی می کنند و قابل تقطیع به ارکان عروضی هستند (و این ارکان عروضی بعضا یا معمولا در شکل هایی نا مأنوس و با حداکثر تنوع در کنار هم آمده اند)؛ بارها درباره ی شکل وزن شعر سپید، مطالعه کرده و پرسش هایی هم در پایگاه های ادبی در این باره مطرح نموده بودم که آیا شعر سپید، وزن دارد یا ندارد و اگر وزن ندارد، چطور شعری است که از امتیاز مهمی مثل وزن، بهره ای ندارد و اگر وزن دارد، با چه روشی این موزون بودن را نشان می دهید. همچنین به دلیل آشنایی نسبی ام با وزن شعر و علم عروض، می دانسته ام که در شعر زبان فارسی نوین از هزار سال پیش تا به امروز و آینده، می توان از روش های دقیق و ریاضی وار علم عروض برای اثبات وزن شعر استفاده کرد و می خواستم بدانم که جناب شاملو و پیروانش- با این همه ادعای پیشرفت و نوگرایی خود و این همه طعنه هایی که هر از گاه به دانش عروض می زنند- از چه روش استواری برای اثبات وزن در شعر سپید، بهره می برند که دست کم با عروض هزار سال پیش، هَماوردی کند.
درپاسخ به این پرسش، تقریبا همه ی جواب ها – با قدری تفاوت- یک جواب بود که: شعر سپید، وزن (یا دست کم، وزن عروضی) ندارد؛ اما (با ترفندهایی مثل تکرار و استفاده از آهنگ درونی و...) به نوعی از موسیقی شعر، دست یافته است. این نوع نگاه به وزن شعر سپید در میان پیروان و طرفداران آن و در میان بسیاری از ناقدان، به قدری رایج است که تقریبا نیازی به ذکر شاهد نیست؛ اما باز هم ترجیح می دهم شواهدی در این باره ذکر کنم:
1- دکتر محمدرضا بختیاری در مقاله ی بررسی وزن عروضی در شعر نو و سپید (منتشرشده در سومین همایش الکترونیکی پژوهش های نوین در علوم و فناوری در سال 1394):
"در این سبک(شعر سپید) عموما وزن عروضی رعایت نشده ولی آهنگ و موسیقی نمود دارد."
2- رضا براهنی :" علت حرکت شاملو به سوی شعر و شعر غیر عروضی این بود که نیما چنان به مو سیقی های غیر عروضی منطبق با ذات شعر و غیر منطبق با عروض تثبیت شده بی اعتنا بود که او نمی توانست شاملو را بدون استفاده از عروض نیمایی شاعر بشناسد ، و شاملو هم تنها با در آوردن بخشی از شعر خود به صورت غیر نیمایی ، نشان داد که اتفاقا می توان هم شعر غیر کلاسیک گفت ، هم شعر غیر نیمایی گفت ، و هم شاعر بود ..."( براهنی، چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم ؟ ص 142 )
3- سیمین بهبهانی :" به عقیده من ، در خشش و اعتلای شعر شاملو با کناره گیری از اوزان عروضی سنتی و نیمایی آغاز و به تدریج تثبیت شد . وی شعری عرضه کرد که در واقع وزن مشخصی ندارد اما به هیچ روی نمی توان آن را مانند نثر ، بی لحن خاص ، خواند یا یک واژه از آن را برداشت و در جای دیگر گذاشت. به عنوان نمونه ، پاره یی از شعر " حرف آخر " را نقل می کنم : نه فریدوننم / نه ولا دیمیرم که / گلو له یی نهاد نقطه وار/ به پایان جمله یی که مقطع تاریخش بود / نه باز می گردم من / نه می میرم ... اگر شعر را ادامه دهید ، در خواهید یافت که هیچ شعر موزونی توان القای خشم و خروش و ضربت و جدال این شعر را ندارد.... امرو ز بیشتر ینه ی شاعران جوان ما به شعر منثور روی آورده اند."( یاد بعضی نفرات ، ص 469-481)
4- دکتر تقی پور نامداریان در سفر در مه تحت عنوان : شعرهای سفید بی وزن شاملو می نویسد :" اغلب شعرهای شاملو را شعرهای سفید تشکیل می دهد که نه دارای وزن عروضی ست و نه دارای وزن نیمایی ، و اشتهار شاملو به عنوان یک شاعر در واقع مدیون همین شعرهاست."( ص 420).
5- خرمشاهی:" شاملو از همان نخستین سال های شاعری بزرگترین عنصر فریبنده شعر ، یعنی وزن را کنار گذاشت."(پژوهشگران معاصر ایران، اتحاد ، جلد 6 ، ص 827)
6-سید مهدی زر قانی :" حق این است که شاملو را پدر شعر منثور بدانیم، چنانکه نیما را پدر شعر نو نامیدیم."( چشم انداز شعر معاصر ایران، ص 327)
7- شاملو: "خواننده امروزین ما پذیرفته است که شعر را به نثر نیز می توان نوشت. به بیان دیگر می توان سخنی پیش آورد که بدون استعانت از وزن و سجع ( سخن مقفی گفتن ) ، شعری باشد جاندار و عمیق . من مطلقا وزن را به مثابه چیزی لازم و ذاتی یا وجه امتیازی برای شعر نگاه نمیکنم و بلکه به عکس ، معتقدم التزام وزن ذهن شاعر را منحرف میکند چرا که وزن به ناچار فقط معدودی از کلمات را به خود راه میدهد و بسیاری از کلمات دیگر را پشت در جا میگذارد در صورتی که ممکن است دقیقا همان کلماتی که در وزن نگنجیده ، در زنجیره ی تداعی ها درست در مسیر خلاقیت ذهن شاعر بوده ، باشد ..."( گفت و گوی ناصر حریری با احمد شاملو، ص 52).
8- دکتر شفیعی کد کنی:" شعر منثور شاملو ، از مزیت موسیقی عروضی ( عروض کلاسیک و عروض آزاد ) بر خوردار نیست ... اما شاملو در این قمار که چیزی مثل موسیقی عروضی را باخته و از دست داده چیزی مهم برده است یعنی عناصر دیگری را به خدمت شعر خویش گماشته تا جبران کمبود موسیقی عروضی را بکنند . شاملو اگر از موسیقی بیرون ( عروض) سود نمی جوید و موسیقی کناری ( قافیه و ردیف ) نیز همواره ، در خدمت شعر او نیست ، ولی آزادی و قدرت بی نهایتی در استفاده از دو نوع اخیر مو سیقی معنوی ( انواع هماهنگی های معنوی در یک مصراع یا چند مصراع : تضاد ، طباق ، مراعات نظیر و...) و موسیقی داخلی ( جناس ها و قافیه های میانی ، و هم خوانی مصوت ها و صامت ها ) دارد هم چنان که از موسیقی کناری نیز گاه گاه سود می جوید .."( موسیقی شعر ، ص 271-72 به نقل از زندگی و شعر شاملو ، ع. پاشایی ، جلد اول ، ص ، 410).
9- دکتر پوران/صدیقه علیپور در مقاله ی ریخت شناسی معنایی وزن در شعر فارسی:
10-علیرضا فراهانی:
" کنار گذاشتن اوزان عروضی و قافیه از شعر نیما و دادن ضرب آهنگ درونی به واژگان تراشیده شده و همچنین آمیزش دو مفهوم همیشگی در ادبیات یعنی عشق و مبارزه که همواره این دو از یکدیگر جدا بوده اند کاری بود که تنها شاملو از پس آن بر آمد."(فصلنامه ی تخصصی شعر گوهران ، ویژه ی احمد شاملو ، زمستان 84)