سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        قلب زخمی
        ارسال شده توسط

        م فریاد(محمدرضا زارع)

        در تاریخ : سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۳۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۹۶ | نظرات : ۱۵

        "زخمی رو که یه زن روی قلبت میذاره، فقط یه زن میتونه از روی قلبت برداره"
        این تموم تجربه ی پدر از یک عمر عشق ورزیدن و زخم خوردن بود. تجربه ای که سخاوتمندانه در اختیار من گذاشت. همیشه با خودم فکر میکردم چرا خودش از این تجربه استفاده نکرد؟!... چرا هیچوقت واسه برداشتن زخم روی قلبش کاری نکرد؟!...
        پله های دادگاه رو دو تا یکی طی میکنم و خودمو به خیابون میرسونم.
        بدون اینکه متوجه باشم، اونقدر تند تند راه میرم که "بهار" پشت سرم جا می مونه. دل توی دلم نیست که برسم محضر و کارو یه سره کنم.
        هنوز از خیابون رد نشدم که یه تاکسی میزنه روی ترمز. تا میام سوار شم "بهار" هم دوون دوون خودشو به تاکسی میرسونه و سوار میشه. یه لحظه چشمم به چشماش میوفته. چشمای "بهار" حسابی ابریه ولی از بارون خبری نیست. خودشو سفت گرفته که اشکاش نریزه.
        یه اسکناس دو هزار تومنی به راننده میدم و میگم: دو نفر!
        بلافاصله "بهار" از توی کیفش یه هزاری در میاره و میگه: آقا! یه نفر!
        اولش جا میخورم، بعد خندم میگیره، آخرشم دلم براش میسوزه. هنوزم، حتی توی این لحظه های آخر داره برام ناز میکنه...
        روبروی محضر پیاده میشم. بهارم دنبالم میدوه... حکم دادگاه رو روی میز محضردار میذارم...
        از محضر که بیرون میایم، بهار با چشم گریون میره. 
        من می مونم و پاییز... و یه زخم روی قلبم، که دوست ندارم هیشکی از روی قلبم برش داره.
        (م. فریاد)_ پاییز ۹۳
        پی نوشت:
        دوست داشته باش ولی دل نبند! همراهی کن ولی وابسته نشو! انتهای هر راهی تنهایی ست...(چهل قطره_ م. فریاد)

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۵۲۹ در تاریخ سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ ۱۳:۲۳
        افرین افرین افرین
        ..............
        من پیر شدم و تنها
        چون
        کسی نبود که براش بمیرم.
        .............
        خیلی خیلی خیلی خوب بود ......... خندانک خندانک خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۸ ۰۸:۴۷
        سلام دوست و استاد عزیزم خندانک
        ممنون بخاطر حضور دلگرم کننده تون خندانک
        و شعر زیباتون خندانک
        انسان عاشق خودشه
        درواقع معشوق واقعی انسان خودشه
        در جهان آفرینش هیچ معشوقی جز "خود انسان" وجود نداره
        آنچه انسان به اشتباه معشوق می خواند درواقع آینه ایست که تصویر خودش رو نشونش میده و اونم به تصویر خودش عشق میورزه
        مث اون گلی که سالها روی برکه خم شده بود و نگاهش میکرد و همه فکر میکردن عاشق برکه ست، بعد برکه خشک شد. به گل گفتن تو که عاشق برکه بودی ناراحتی از خشک شدن برکه؟
        گفت کدوم برکه؟! من عاشق گلی بودم که اینجا بود!
        شاد باشید استاد خندانک
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۸ ۲۱:۱۱

        خندانک خندانک چه زیبــــــــــا خندانک خندانک
        سارا وطن زاده  ( بوتیمار)
        پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸ ۱۰:۴۸
        بهار هر چه دل انگیز و با صفا باشد
        سکوت فصل خزان باب طبع ما باشد ...

        گاهی باید شروعی دوباره کرد ،زندگی با بهار و پاییزش زیباست

        فصاحت و بلاغت در نثرتان جای داشت
        قلمتان مانااا خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸ ۱۴:۴۷
        سلام خانم وطن زاده گرامی خندانک
        ممنون از حضورتون و بیت زیبایی که نوشتید خندانک
        زندگی در همه حال زیباست بنظرم خندانک

        ...اگر حتی نکوچد مرغ تنهایی
        اگر حتی نچیند دست ما سیبی
        اگر حتی نخواند باغ از همراهی نور و نسیم و عشق
        طلوع فصلها زیباست
        و صیقل می دهد آیینه ی حس را...
        (کنسرت حیات من_ م. فریاد_ انتشارات پایتخت فرهنگی_شیراز ۱۳۸۹)
        شاد باشیدخندانک
        ارسال پاسخ
        حوریا مسیحی
        پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸ ۲۰:۲۳
        خندانک خندانک زیبا
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸ ۲۰:۴۱
        درود بر شما خندانک
        ممنون از حضورتون و لطفتون خندانک
        شاد باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه فیروزی کریانی
        پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸ ۲۳:۴۶
        سلام استاد زارع بسیار عالی و زیبا خندانک خندانک خندانک خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ۱۰:۱۰
        سلام خانم فیروزی گرامی خندانک
        ممنون از حضور دلگرم کننده تون خندانک
        شاد باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        هدیه جعفری تفرشی(هدیه)
        جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ۱۵:۲۲
        بسیار زیبا.. خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ ۲۰:۰۰
        درود بانو هدیه گرامی خندانک
        ممنون از حضور دلگرم کننده تون خندانک
        شاد باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        حمید احمدی اصل
        دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸ ۰۰:۳۵
        چقدر این دست نثرهارو دوست دارم
        کوتاه و مجلسی
        در نهایت احساس، کشتن احساس، حسی داری مثل اینکه با زخم بازی کنی و از دردش لذت که نه، ولی دلت بخواد دردش رو حس کنی
        قلم روان و طبع زیبای شما رو هم که بهش اضافه کنیم میشه درد رو لمس کرد
        دستمریزاد و مرحبا خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1