خالص به معنایِ لغوی یعنی آنچه با چیزِ دیگری مخلوط نشده باشد ، ناب ، سره ، مشخصاتِ اصلیِ یک چیز ، ماهیّتِ واقعیِ موجودیّتی بدونِ در نظر گرفتنِ چیز یا چیزهایی که تناسبی با ذاتِ یک چیز نداشته امّا به هر دلیل با آن در آمیخته و در نهادش لانه کرده است.
خلوص یعنی عاری شدن از ناخالصی ها و تبدیل گشتن به خودِ واقعی و آنچه اصل و ذاتِ آفریده شده هر چیز است ، زدوده شدنِ ابهامات و چیزهایی که معنایِ واقعیِ یک چیز را تحتِ تأثیر قرار داده و مفهومِ آن را تغییر می دهد.
اخلاص را می توان بی آلایشی ، پاکی و عاری بودن از هر ناخالصی و آلاینده هایی که ذاتِ اصلی را مخدوش و از معنا و محتوا و ماهیّتِ اصلیش دور می سازد تفسیر نمود.
اخلاص با این معنی می تواند صفتی باشد که در کنارِ هر چیزی قرار گرفته و به آن مفهومی آراسته و پیراسته دهد ، مثلِ اخلاص در دوستی یا اخلاص در عبادت و ....
به نظرِ بنده مخلص ویژگیِ کسی است که خود را آنگونه که در هر برهه هست معرّفی نموده و از نشان دادنِ محتوایش با مختصّات و مشخصّات و ویژگی هایِ ذاتی و همچنین بیان و ابرازِ احساساتش ابایی نداشته باشد.
مخلص بودن را می توان عاری شدن از منیّت ها ، نقاب ها ، نقش ها ، بازی ها و نقشه ها و برگشتن به اصل و آنچه با ذاتِ آفرینش سازگاری دارد معنی نمود.
مسلماً دنیایِ وجودِ هر انسان متشکّل از مختصّات ، مشخصّات و ویژگیِ هایِ منحصر به فرد و خاص می باشد که مجموعه ای از ضعف ها و قوّت ها یا توانایی ها و ناتوانی ها را شامل می شود.
برجسته ساختنِ دروغینِ قابلیّت ها و نیز سرپوش نهادن بر نواقص از جمله اقداماتی است که آدمی به دلیلِ ترس از تحقیر و نیز موردِ توهین واقع گشتن و نادیده گرفته شدن موردِ پسند و استفاده اش واقع می گردد.
همین امر باعث می شود تا انسان درگیرِ مجموعه ای از نقشه ها ، بازی ها ، نقاب ها و نقش ها شده و مقدارِ زیادی از انرژیِ خود را صرفِ سازماندهیِ چنین روندی و نیز مراقبت از افشا نشدنِ ماهیّتِ واقعی و اصلِ حالِ حاضرش جایِ اقدام برایِ شناساییِ خود و برطرف ساختنِ ضعف ها و رشدِ استعدادهایِ سازنده اش کند.
معرفیِ خود و قابلیّت ها و کمبودها بدونِ کم و کاست و نشان دادنِ آنچه یک انسان به شکلِ واقعیِ هست و مشخصّات و هویّت و شخصیّتِ اصلی و تشکیل دهنده درون مایه فرد در هر برهه را می توان معنایِ درستِ اخلاص نامید.
بدونِ ریا ، یعنی بدونِ در نظر داشتنِ منافعِ شخصی و ارضاءِ منیّت هایِ فردی عمل نمودن به درست ترین شکل مطابق با اصولی راستین و آموزه هائی انسانی و اخلاقی در راستایِ نیل به همزیستیِ مسالمت آمیز را هم می توان مصداقِ بارزِ مخلص بودن دانست.
خالص شدن یعنی زدودنِ ناخالصی ها و آنچه درجه و عیارِ انسان را بنابر شأن و منزلتِ واقعیش پایین آورده و ارزش و بهایِ او را کاهش می دهد.
انسانِ مخلص خودش است و شسته از هر چه نقش و نقاب و ادا و اصولِ دروغین و می شود به راحتی او را از رفتار و کردار و سخنان و حتّی حالاتی که به خود می گیرد شناخت و فهمید کیست و د درونش چه می گذرد.
انسانِ مخلص کسی است که بی هیچ زحمتی می توان از صورتش پی به احساساتِ درونی و حالاتش برد و دانست او در چه وضعیّتی قرار دارد و در کدامین فضا از لحاظِ احساسی سیر می کند.
انسانِ مخلص کسی است که احساساتِ خود را بیان و از بروزِ آن نمی ترسد و همچنین خطاها و اشتباهاتش را پذیرفته و از ابرازِ آن و نیز از عذر خواهی و اظهارِ تأسف باکی ندارد.
مخلص بودن یعنی بدونِ غل و غش پایبندِ چیزی شدن که ادعایِ آن می رود و مبادرت به آن از سویِ یک انسان در دستورِ کار قرار می گیرد بدونِ اینکه محتوایِ اصلیش را بیالاید و از مفهومش دور و به معنایش خیانت کند.
پایان.