یادم میآید یک سال تمام، پا روی زمین کوبیدم که من بلبل میخواهم از من اصرار از پدرم انکار که باید خودت بزرگش کنیها...
گفتم باشه.
گفت مسئولیت دارد باید قبول کنیها .
قبول کردم.
خرید!
از فردای آن روز، صبح زود باید از خواب بیدار میشدم و قبل از خوردن صبحانهی خودم به بلبلم غذا میدادم.
خستهام کرده بود، گاهی حتی زمان صبحانهی خودم را برایش خرج میکردم و خودم گرسنه میماندم.
درک نمیکردم چرا روزهایی که من خوابم میآمد یا نبودم پدرم اینکار را انجام نمیداد و با عذاب وجدان گشنگی کشیدن بلبل تنهایم میگذاشت.
یک روز که فراموش کرده بودم برایش غذا بگذارم، به محض دیدنم سوت میزد و خودش را به قفس میکوبید. طوری که اشکم در آمد، حسابی شرمندهام کرده بود.
به پدرم نگاه کردم جوری که انگار او مقصر است.
اما تنها جوابی که گرفتم این بود که؛
"دوست داشتن به همین سادگیها نیست. باید مسئولیت دوست داشتنت را قبول کنی. نمیتوانی دیگران را بگذاری مراقبش باشند. هیچکس برایش تو نمیشود...! یا چیزی را دوست نداشته باش یا در مقابلش احساس وظیفه کن!"
این داستان زندگی خیلی از ماست:
کسی را دوست داریم، در قفس میاندازیمش و بعد رهایش میکنیم به امان خدا. یا در بهترین حالت مسئولیتش را گردن بقیه میاندازیم. همین است که بعد از چند وقت پرندههایمان میمیرند و گلدانهایمان پژمرده میشوند.
مراقب آدمهایی که دوستشان دارید، باشید.
یا شروع به دوست داشتنشان نکنید یا مسئولیتشان را تا آخر قبول کنید!
سخت است....
اما بزرگتان میکند.
انسان، مسئولیت پذیر است
خداوند، موجودات بی شماری را در جهان آفریده است که بیهوده و بی هدف آفریده و رها نشده اند، بلکه همه آنها به سوی مقصد و کمالی که خدا برایشان معین فرموده است، در حرکت و تکاپو هستند. در قرآن کریم به این موضوع این گونه اشاره شده است: «ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست، بیهوده نیافریدیم». (ص: 27)
و به قول حکیم نظامی گنجوی:
کار من و تو بدین درازی کوتاه کنم که نیست بازی
در این میان انسان به حقیقت کارهایی که انجام می دهد، آگاه است. در آثار و عواقب کردارش می اندیشد و با اراده و اختیار راهی را برمی گزیند گاهی گرفتار غرایزش می شود و در گرداب حیوانیت دست و پا می زند. گاهی نیز روح ملکوتی و عقل انسانی به یاری اش می شتابد و امیال و غرایز نفسانی را به بند می کشد.
به گفته مولانا:
جان گشوده سوی بالا بال ها تن زده اندر زمین چنگال ها
میل جان اندر ترقی و شرف میل تن در کسب اسباب و علف
به برکت تکلیف و حس مسئولیت است که انسان می تواند از چنگال زمین رها شود و به سوی عوالم بالا به پرواز درآید. انسان امانت دار بزرگ خداست. مسئولیت او در پیشگاه خدا، خود و جامعه، بار سنگینی است که در آغاز آفرینش، آن گاه که به آسمان و زمین و کوه ها عرضه شد، آنان به ضعف و ناتوانی خود اقرار کردند و انسان آن را پذیرفت:
ما امانت خود را بر آسمان ها و زمین عرضه داشتیم، پس آنها [بر اثر بی لیاقتی] از پذیرش آن امتناع ورزیدند و ترسیدند، لیکن انسان امانت ما را پذیرفت. (احزاب: 72)
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند
حافظ
برخی مفسران، امانت را در این آیه، معادل تکلیف دانسته اند و این گونه بود که انسان، موجودی مسئول و مکلف شناخته شد. تکلیف و مسئولیت آدمی گسترده است، یعنی هر انسانی افزون بر آنکه در قبال خود مسئولیت دارد، در برابر دیگران و خدای خود نیز مسئول است. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید:
همه شما نسبت به زیردستان خود مسئول هستید. پس والی و امیر، نسبت به رعیت خودمسئولیت دارد. مرد، سرپرست خانواده است و نسبت به آنها وظیفه دارد. زن، نگهبان خانه شوهر و فرزندان اوست و نسبت به آنها مسئولیت دارد. بنده هم نگهبان اموال مولای خود می باشد و در این باره مسئول است. آگاه باشید که همه شما بندگان هستید و نسبت به رعیت خود مسئولیت دارید.