بنام یکتای بی همتا
قلب تو را جایگاه عشق اوست کینه ها را بزدا...
هر آنچه را در درون خود نگاشتیم بر جان و روحمان اثر نهاد، عشق، محبت، کینه، حسد و غرور و....
با عشق و محبت تو به پرواز خواهی شتافت و از ملک او غرق سرور خواهی گشت
اینها تو را به اوج خواهند کشاند و بالی خواهند شد برای پرواز تو... هر آنچه قلب تو را نیکی فرا گیرد به قدرت و رهایی دست خواهی یافت... قدرتی که یارای ناممکن است به لطف او.
قلب تو جایگاه نیکی ست، هر آنچه توانی بر آن بیفزا چرا که کلید رهایی و رسیدن به اوج نیکی ست، نیک باش و قلبت را جایگاه او کن که هر آنچه را در قلبت نهان سازی او آگاهست و بواسطه نیکیهای قلب تو ، تو را به اوج خواهد رساند.
کینه، حسد و غرور و... اینها موانع اوج گرفتن تو خواهند شد و مانع رشد بال پرواز تو...
تو با خود می گویی آرامم، به او می گویی آرامم ولی درونت غوغاست...غوغایی به پاست که هر دم خواهان شعله ور شدن است و میخواهند بالهای تو را به آتش بکشاند.
درونت آتشی به پاست که حرارتش وجودت را فرا گرفته است و ناخودآگاه و آنجور که خود هم قادر به تصور نخواهی بود بر جهان و پیرامون تو اثر خواهد نهاد... دیگران این حرارت و گرمای تو به خوبی حس خواهند نمود و تو غرق در خود شدی و در پی کینه ها...
تو که آنگونه که می پنداشتم دلت را جای غم و اندوه و کینه ها نبود، وجود تو را آرامشی بسی وصف ناپذیر بود که مرا غرق در خود نمودی و در حسرت آرامش نگاشتی...
آن آرامشی که در کنار تو بود کجاست ، آن آرامشی که جان را نمی سوزاند کجاست.... آرام باش، آرام باش
قلب تو جایگاه نیکی هاست و تو لایق پرواز...
من آن آرامش را خواهانم ،من آن آرامشی که از درون تو همچون تششع خورشید تابان بود خواهانم، بتاب و سرشار شو از نیکی ها و قلبت را از هر چه کینه است بزدا...
تو لایق پروازی و قلب پاکت جایگاه عشق او...
بتاب باز هم سرشار کن اطرافیان را و هر آنان که تو را شناختند و تو به آنها درس زندگی و شادی آموختی...