سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        کیف پول
        ارسال شده توسط

        ابوالفضل رمضانی (ا تنها)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۰۲:۵۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۹۶ | نظرات : ۳۰

        چشم هایم خواب دارد،لامپ را خاموش میکنم،خودم را روی تخت ولو میکنم.پتو را روی خود می کشم.
        یادم می آید زیر تخت را نگاه نکرده ام،پرتو را بر میدارم،لامپ را روشن میکنم کله ام را از تخت آویزان میکنم و زیر تخت را نگاه میکنم،مبادا کسی ابزار شبش را جا گذاشته باشد.
        لامپ را خاموش میکنم،اتاق خیلی تاریک است.صندلی چرمی کنار تختم خالی است.چشم هایم را میبندم،دستش را می گذارد روی شانه ام،چشم هایم را باز میکنم،او روی صندلی چرمی نشسته است،دهنش را از جالباسی آویزان کرده ,جای دکمه روی لباسش دارد.پنج تا چشم آبی.دندان هایش را دستش گرفته،لباس فاخری پوشیده،چهره اش را خوب نمیبینم.
        میگوید: خوبی؟
        میگویم:مرسی
        میگوید:خوب این یعنی چی؟
        میگویم:هیسس!خوابم می آید
        کیفش را میگذارد روی میز عسلی،خمیازه ای میکشد،دهانش روی جا لباسی است،اما دستش اینجاست.
        میگوید:هوا شناسی گفته هوا سرد می شود.
        میگویم: خب به من چه؟!
        -یعنی برایت مهم نیست؟
        +چرا باید مهم باشد؟
        -فکر کردم مهم است
        +چرا فکر کردی مهم است؟
        -همین طوری
        +اصلا تو کی هستی؟توی اتاقم چه میکنی؟دزدی؟میخواهی فریاد بزنم؟
        می خواهم فریاد برنم ولی حوصله ندارم،از این شانه به آن شانه میکنم،هوا سرد است.پتو را روی خودم میکشم.
        سیگارش را روشن میکند،فندکش از این اتمی هاست،از همان ها که همیشه دوست داشتم،داشته باشم.
        +اینجا سیگار نکش
        -چرا؟
        +اتاق بوی سیگار میگیرد
        -خب بگیرد
        +خب مادرم فکر میکند سیگار کشیده ام
        -نکشیدی؟
        +نه
        -فکر میکردم سیگاری هستی
        +فکر نکن
        چشم هایم را روی هم فشار میدهم.
        -زیر سیگاری نداری؟
        +نه
        -خاکسترش را کجا بتکانم؟
        +خفه شو،خوابم می آید،برو پی کارت
        -همیشه اینقدر مهمان نوازی؟
        +لعنت به تو
        -چرا دفنش نمیکنی؟
        اجیر میشوم،یعنی او هم میداند؟ خودم را به نفهمی میزنم.
        +نمیفهمم چه میگویی
        بازیگر خوبی نیستم
        ادامه می دهم: برو پی کارت
        -آن جنازه را میگویم.
        +کدام جنازه را
        -همان که توی کیف پولت پنهان کردی
        زیر لب ناسزا میگویم.از جایم بلند میشوم،لامپ را روشن میکنم،کیف پولم را برمیدارم،بازش میکنم.دو تا سوسک رفته اند سمت جنازه،بلند میگویم:پیشت پیشت پشته!
        یکی از سوسک ها میخندد،میگوید:این برای گربه هاست.
        به او فحش میدهم،غیرتی شده،از کیف پول می آید بیرون،امانش نمیدهم،خودکار را به گلویش فشار میدهم.دستم کثیف شده،دومی فرار میکند،دستم بوی سوسک گرفته،می روم آن را بشویم.بر میگردم،صندلی چرمی خالی است،روی جالباسی هم دهانی آویزان نیست.
        نفس راحتی می کشم،لامپ را خاموش میکنم و دراز میکشم.
        دستش را میگذارد روی شانه ام،میگوید:نگفتی!
        +لعنت به تو،تو که رفته بودی
        -رفته بودم؟کجا؟
        +برو
        -کجا؟
        +به درک
        نشنیده میگیرد
        -نگفتی
        +چه چیزی را؟
        -اینکه چرا دفنش نمیکنی
        +به توچه
        -اینجا توی کیف پولت خراب میشود،برو بگذارش زیر خاک
        التماس میکنم برود پی کارش،میگویم:خواهش میکنم بمیر.
        -مرگ دست خداست
        +ای خدا!
        +دفنش نمیکنم،چون مال من است،می خواهم همیشه پیش خودم باشد.تو مگر داروغه ای؟
        -نه!ولی اینطوری خودت را نابود میکنی
        +خب ربطش به تو چیست؟
        -هیچی،از روی دلسوزی گفتم.شب بخیر.
        کسی عربده میزند،نامفهموم است،چشم هایم را باز میکنم.موذن است،دارد به فریاد ترین شکل صدا اذان میگوید،زیر لب ناسزا میگویم،پیشانیم خیس عرق است.کیف پولم را سراسیمه باز میکنم،عکس سه در چهارش را پیدا میکنم،سمت راستش کمی خوردگی دارد.از این که سرجایش است نفس راحتی می کشم.صندلی چرمی را نگاه میکنم،خالی است.ولی رد نشیمنش داغ است.
        انگار تمام شب کسی اینجا بوده است.
        الف.تنها
        97.2
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۷۵۶ در تاریخ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۰۲:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1