قالب شعری جدیدی به نام سروش
بیستم دی ماه هزار و سیصد و نود و شش، به قالبی شعری به نام سه گامراه یافتم و در همان روز، اشعاری به آن سرودم و کمی بعد در فضای اینترنتی منتشر کردم و هشت روز پس از آفرینش قالب سه گام فهمیدم که چندسال پیش، قالبی به نام سه گانی با شباهت هایی کلی به سه گامی که معرفی کرده بودم، عرضه و معرفی شده وحتی طرفداران نسبتا زیادیهم پیدا کرده بود. پس از آشنایی با قالب سه گانی، سه گام خود را به سروش تغییر نام دادم تا تداخل اسمی نداشته باشند.
سپس درباره ی قالب سه گانی مطالعهکرده، سعی نمودم موارد تفاوت و تشابه میان سه گانی و سه گام را پیدا کنم. نتیجه، این شد که سه گانی را قالبی عام تر یافتم؛ اما امتیازات ویژه ای در شیوه ی سه گام بود که آن را بعنوان جلوه ای پیشرفته تر درون قالب سه گانی یا بعنوان قالبی نیمه مستقل تبیین می کرد . سپس آن شیوه را چند بار ویرایش نمودم تا بتواند علاوه بر خاص بودن، بعنوان قالبی مستقل و سرانجام، جامع قالب های سه گانی، پریسکه، رباعی و دوبیتی مطرح باشد و این چارچوب نوین را که در یکم بهمن هزار و سیصد و نود وشش به ابَرسرزمین سرایش پارسی پای نهاد، سروش نامیدم . برخی از تفاوت های قالب سروش در مقایسه با قالب سه گانی عبارت است از:
داشتن وزنی ویژه(فاعلاتن مفاعلن فعلات)، ترجیحِ تأکیدی بهقافیه نداشتنِ مصراع پایانی برای ضربه ی پایانیِ بهتر، قابلیتِ از سه تا بیش از پنج لَختی بودن،قابلیت بیش تربرای پردازشِ هنری ترِ محتوا مثلادر استفاده از تنوعات در کنار فشرده گویی (که این ویژگی را مدیون وزن ویژه و شیوه ی قافیه بندی و تعداد لَخت ها و نوع نگاه خود می باشد)، و سرانجام، حد وسط و واسطه بودن میان قالب های کوتاه محبوبی به نام های رباعی، دوبیتی، سه گانی و پریسکه؛ بطوری که مثلا سروش از طرفی به مانند رباعی و دوبیتی، از وزنی ویژه و قابلیت چهارمصراعی بودن برخوردار است و از طرف دیگر با تأکید بر کوبش پایانی، امکان عرضه ی شعر بصورت نو علاوه بر سنتی و همچنین امکان سه مصراعی و سه لَختی بودن به سه گانی و پریسکه، شباهت دارد و در نتیجه، واسطه ی ارتباط بین این دو قالب نوین با آن دو قالب کهن است.
و اما
قالب سروش در اول بهمن هزار و سیصد و نود و شش تقریبا به طرح امروزین خود رسید و ناگفته نمانَد که در سوم بهمن همان ماه، ویرایشی مبنی بر اهمیت قافیه پردازی درونی بر آن افزوده، اهمیت این روش را در جبران مواردی که این نوع شعر کوتاه، دچار فقدان و یا ضعف قافیه پردازی بیرونی می شود و همچنین در مواردی که بی قافیه بودنِ لخت پایانی را جبران می کند و نیز در مواردی که در کنار قافیه پردازی بیرونی، زیبایی ناشی از قافیه مندی را افزون می نماید، تبیین نمودم و در همان روز، پانزده شعر در قالب سروش سرایش نمودم که به ترتیب زمان سروده شدن، تقدیم می کنم:
1- مستِ آواز، قایقِ موتوری (خوانش دیگر: مستِ آوازِ قایقِ موتوری)
دل به دریا زدَه ست قایقباز
باز، دل، غرقِ آزِ موجنواز (خوانش دیگر: باز، دل، غرقِ آز، موجنواز)
راز در راز
ساحلِ سرد، قایقِ خاموش.
2- غنچه ای بود زاده ی گل سرخ
گل سرخی که زود پرپر شد
غنچه هم گل که شد، تغزّل شد
رهسپارِ ترانه ی پدرش.
3- کوه ها امتدادِ بودنِ توست
دشت، امضای جان سرودنِ توست
نیستیّ و وطن
هستی اش وقف در ستودنِ توست
جاودانه شکوه- روحِ بلند!
4- در زمین، ساده گام، ساده مرام
برزبانِ فرشته، نامش کام
آی! چشمانِ خامِ هوش حرام!
این قَدَر ساده اش گمان نکنید!
محمدعلی رضاپور(مهدی) - بهمن 96