سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      نگاه
      ارسال شده توسط

      هنری داودیان

      در تاریخ : چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۰۴:۱۰
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۴۴ | نظرات : ۱

      زن و شوهر جوانی که تازه به منزلی نقل ومکان کرده بودند موقع خوردن صبحانه زن از پنجره زن همسایه را  دید که داشت لباسهای شسته را روی طناب پهن میکرد تا خشک شوند. زن خطاب به شوهرش گفت، لباسها هنوز کثیف هستند شاید او پودر لباسشویی خوبی ندارد ویا طریقه لباس شستن را نمیداند. واین گفتگو چند بار دیگر نیز اتفاق افتاد، زن همان اظهار نظر را میکرد. روزی با تعجب دید لباسهای شسته همسایه کاملا تمیز و پاک هستند، به شوهرش گفت حتما کسی باو طریقه لباسشویی را یاد داده است و شاید هم از پودر رختشویی بهتری استفاده میکند، چون لباسها کاملاً تمیز هستند. شوهر در جواب گفت: شاید علتش ان است که امروز از خواب زود بیدار شدم و پنجرهای اشپزخانه را تمیز کردم. چیزی که در دیگران میبینیم کاملا بستگی دارد به شفافیت پنجره ای که از طریقش تگاه میکنیم.

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۸۴۵۸ در تاریخ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۰۴:۱۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      احمد خدادادی دهکردی
      پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶ ۲۱:۴۰
      درودبرشما مطلب جالب و مهمی را گوشزد فرمودید
      احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      معصومه خدابنده

      ما که رسوای زمینیم چه حسرت که شبی ا مشت تمان پیش اهالی زمان وا بشود
      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1