شعرناب

نگاه

زن و شوهر جوانی که تازه به منزلی نقل ومکان کرده بودند موقع خوردن صبحانهزن از پنجره زن همسایه را دید که داشت لباسهای شسته را روی طناب پهن میکرد تا خشک شوند. زن خطاب به شوهرش گفت، لباسها هنوز کثیف هستند شاید او پودر لباسشویی خوبی ندارد ویا طریقه لباس شستن را نمیداند. واین گفتگو چند بار دیگر نیز اتفاق افتاد، زن همان اظهار نظر را میکرد. روزی با تعجب دید لباسهای شسته همسایه کاملا تمیز و پاک هستند، به شوهرش گفت حتما کسی باو طریقه لباسشویی را یاد داده است و شاید هم از پودر رختشویی بهتری استفاده میکند، چون لباسها کاملاً تمیز هستند. شوهر در جواب گفت: شاید علتش ان است که امروز از خواب زود بیدار شدم و پنجرهای اشپزخانه را تمیز کردم. چیزی که در دیگران میبینیم کاملا بستگی دارد به شفافیت پنجره ای که از طریقش تگاه میکنیم.


0