يکشنبه ۲ دی
نابک .....داستانهای کوتاه (خواجه عبدالله انصاری)
ارسال شده توسط مرجان تاج دینی( دریایی) در تاریخ : شنبه ۲۴ تير ۱۳۹۶ ۰۷:۵۴
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۷۳ | نظرات : ۱۳
|
|
اگر بسته ی عشقی خلاص مجوی و
اگر کشته ی عشقی قصاص مجوی
که عشق آتشی سوزانست و
بحری بی پایانست هم جانست و
هم جانرا جانان است و قصه بی پایانست و
درد بی درمانست و عقل در ادراک وی
حیرانست و دل از دریافت وی ناتوانست و
عاشق قربانست.
نهان کنندهی عیان است. و عیان کنندهی نهانست.
عشق حیاة فؤاد است. اگر خاموش باشد
دل را چاک کند و از غیر خودش پاک کند و
اگر بخروشد وی را زیر و زبر کند و
از قصه او شهر و کوی را خبر کند.
عشق درد نیست ولی بدرد آرد.
بلا نیست و لیکن بلا را به سَر مرد آرد.
چنانکه علت حياتست همچنان سبب مماتست؛
هر چند مایه راحت است پیرایه آفت است.
محبت مُحبّ را سوزد نه محبوب را و
عشق طالب را سوزد نه مطلوب را.
زسائل جامع
خواجه عبدالله انصاری
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۸۱۳۲ در تاریخ شنبه ۲۴ تير ۱۳۹۶ ۰۷:۵۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
سلام ودرودبرشما جناب عوضپور آصف سپاسگزار حضورتان هستم کتابها ومتون قدیمی همچون سالخوردگان جامعه دارای حرفهای ناگفته بسیارند گاهی سیری در آنها انرژی ساز مدت داریست و آنگاه که سخن از خواجه عبدالله انصاری این پیر طریقت آید برخود واجب میدانم به زانوی ادب نشینم
سپاسگزارم
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیاااار عالی
عشق درد نیست ولی بدرد آرد.