نمیدانم قبلاها در دومین و سومین دهه ی زندگیشان چه میکردند
ولی الان کارهای عجیبی میکنند
دستبند هایی که رنگهای جذابی دارند
اما ،
امان ،
امان از این پوشش
پوششی که پوشاننده ی اثر تیغ است
تیغهایی که رگ زدند
و رگهایی که محکوند
محکوم به جریان دادن این زندگی
دلیلش را نپرسید.....
ما جنگ ندیده ایم
اما جنگجویی شده ایم
که میجنگیم
با چه و با کی را نمیدانم
اما این تضاد آزارم میدهد
نه میشود مد را اجرا کرد
نه میشود فرهنگ خود را داشت
همه چیز دو راهی است
کتاب دینی هایی که درس ندادند ،
فقط حفظشان کردیم
قبول دارید ، دیگر استادی چون شریعتی نداریم که جوانانمان را نجات دهد؟؟
و شکاف عمیقی که بین من و پدرومادرم وجود دارد
هر چه قدر آنها میدوند به استارت من و امثال من نمیرسند
هجده سال سن دارم و دوران مدرسه را پشت سر گذاشتم
اساطیری داشتم که بعضی از آنها اسم معلم رویشان زیادی میکرد
اما اساطیری هم داشتم
که باید دستشان را بوسید
درس انسانیت ها دادند
ولی این وسط یک چیز بین همه ما مشترک است
همه میترسند
از گفتن حقیقت ها
از اینکه بی پرده و بی ملاحظه برای دختر و پسرهایمان همه چیز را روشن کنند ..
هیچ چیز اندازه مشاوره در مدارسمان کلیشه ای نیست
مشاورانی که اگر برنامه ریزی درست بشود قطعا میتوانند گره گشایی کنند
این مدارس مردهایی را بیرون دادند که جز نابود کردن دخترانگی ها چیزی نمیداند
این مدارس زنهایی را بیرون دادند که هر چیز میتوانند بشوند جز مادر
مادر شدن تنها تقدس نمیخواهد
احساس میخواهد
احساس هایی را که پای رابطه های بی سر و ته خرج کرده ایم
و دیگر به شجاعت حاضرم نه تنها بر قرآن بلکه به انجیل و تورات و تمامی مقدسات جهان قسم بخورم
عشقی وجود ندارد...
این را من میگویم
منی که باید با کلمات بازی کنم تا شعر شوند
این را منی میگویم که بین هم سن و سالانش نماد احساس و شعر است
دختر ها نه این که نخواهند بفهمند
اتفاقا این نسل زیادی میفهمد
نه اینکه بخواهم از مرد ها و پسرها غولی بسازم، نه ...
پدر یگانه خودم یک مرد است
تنها یک مسئله این وسط زیادی غوغا میکنند
چرا آنهایی که با احساسات بازی میکنند
یکبار دلشان نمیخواهد پای این احساسات مردانگی کنند ؟؟
چرا دخترانی که یک بار خرد میشوند
باز خردتر شدن را انتخاب میکنند؟
جواب این سوال آخر را بخوبی میدانم
اما حیف که نباید گفت ، چون قضاوتت میکنند..
بگذریم
مدارس را نمیشود تغییر داد
پدر و مادرها شما باید بیشتر تغییر کنید
متوجه هستم که زیاده خواهی نسل من است
اما باید جای ما زندگی کنید
من خودکشی امثالم را دیده ام ...
امسال سه نفر،،
پارسال دو نفر ،،،
سال دیگه خدا میداند
حتی دخترهای غرق در خون رگ
یا بی هوش شده ی قرص برنج را دیده ام ...
شیون و زاری پدر و مادر ها پای قبر
حتی پدر مغروری که تا دیروز از غرورش کاسته میشد
اگر با فرزندی چند ساعتی درست و منطقی حرف میزد
اما الان خود را به خاک و خون میکشد
و نمیگذارد
نمیگذارد فرزندش را خاک کنند
من صحنه های بدی را دیده ام
قسم دادن های یک جنازه که چشم هایش را باز کند
بی فایده است
این ملافه سفید که بین هم سن های من رواج شده است را میدانید؟
خون بازی ها را شنیده اید؟
سیگارهایی که از دهان مردهای چهل پنجاه ساله برداشته شد
ودر بین انگشتان لاک زده ی ما ها روشن شد ، را چه؟
نگویید کمبود لست
نگویید عقده و خودنمایی است
این ها همه هشدار است
بیایید تغییر کنیم
بیایید بجای آبرو به فرزندانمان فکر کنیم
پدر ها باید به پسر ها اعتماد کنند و
به دختر ها محبت ..
مادر ها نباید فقط تا صبح پرستار شب های تب باشند
باید رفیق پسرها شوند
و صندوقچه اسرار دختر ها
بگذارید در مقابل چشم های خودتان در اینستا بگردند
بگذارید بازیگر ها و مرد مورد علاقه شان را بریتان توصیف کنند
مانند یک دوست رفتار کنید
ادبیات آزار دهنده ی هار شدی... جشم در اومده .. به داداشت میگم.. بابات بفهمه فلانت میکنه..و ...
کنار بگذارید
بجای اینکه اگر بفهمم کاری کردی از خانه بیرونت میندازم و..
بگویبد تو با ارزشی ،،،،،احساساتت ارزشمند است
مانند فیلسوف ها حرف بزنید
فقط حرف بزنید
مراقبت هایتان از دور باشد
این تعقیبها و گوشی شکستن ها اوضاع را وخیم تر میکنند
زیادی گفته ام و میدانم حتی کسی تا پایان نمیخواند
اما وظیفه افسون همین
باید بنویسد
اگر ننویسد و حرف نزند
کر و لال نمیشود
ولی لامسه اش را از دست میدهد
دیگر نمیتواند این همه درد را لمس کند ....
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
| 
ارسال پیام خصوصی
محمد شریف صادقی
علی نظری سرمازه
مهرداد مانا
شاهزاده خانوم
آرش حاتمی (تکروٍ تنها)
محمد باقر انصاری دزفولی 
عالی بود
دست مریزاد
ممنونم