يكي از غزل هاي عرفاني استاد شهريار همين غزل ميباشد بدون مقدمه وارد شرح و بسط اين غزل زيبا
وروحاني ميشويم..............
1 - پرتو ذات ازل را دو جهان ذراتند زنده از پرتو خورشید جهان ذاتند
بیت فوق نخست استعاره ایست از حدیث قدسی (( کُنتُ کنزاً مخفیاً واَحبَبتُ اُعرَفُ فَخَلقتَ الخلق وبِهِ عََرَفونی)) به معنی من گنجی مخفی بودم دوست داشتم آشکار شوم پس خلق را آفریدم تا بدانها شناخته شوم.
از طرف دیگر با تداعی معنی از یک بیت حافظ که میگوید
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
معنی= پرتو ذات لایزالی که در ظهور ازلی درخشید وعالم را افرید،دو جهان حادث به مثال ذراتی هستند در مقابل پرتو خورشید این تجلی و زنده از آنند
2- در دل ذره به چرخیدن سرسام انگیز چه ثوابت که به صد سرعت سیاراتند
در این بیت صحبت از عالم اکبر (ماکرو کاسموس) و عال اصغر (میکرو کاسموس) میرود
معنی= میگوید که در دل ذره جهان کوچک اجزاء در چرخش باسرعت زیاد و سرسام آوری میچرخند(الکترونها) شاید بنظر ثابت بیایند سرعت اجزاء ذرات چند صد برابر سرعت گردش کواکب است.
3- در دل خامش آفاق چه موسیقی هاست که مقامات شناسان همه در وی ماتند
مقامات شناسان= موسیقی دانان که آشنا با علم موسیقی هستند اینجا کنایه از کسانی است که به مقام اولیائی رسیده اند و با حس های مافوق و برین با چشم و گوش دل(ذوق و شهود) نادیدنی ها را دیده و ناشنیدنی ها را میشنوند واشاره بدین دارد که حواس ظاهری انسانها ی معمولی صدا ها و سمفونی های موجود در فضای لایتناهی عالم رانمی شنوند ودر نظر آنها فضای لا یتناهی خاموش است
معنی= افق ها و فضای لایتناهی عالم که به نظر خاموش میرسند دارای سمفونی و موسیقی است که اهل ذوق و شهود با شنیدن آنها غرق در مستی و مات ومبهوت میشوند.
4- خیره شد علم به تأویل خَلَقناالازواج زانکه ذرات گه از نفی و گه از اثباتند
اشاره به آیه 8 از سوره بناء دارد(و خلقنا کُم ازواجاً) شما را به صورت زوجها آفریدیم
و آن اشاره به آفرینش از اضداد دارد که با نیروی عشق در کنار هم تداوم هستی را رقم میزنند
معنی= علم امروزی در تفسیر و تأویل آیه خلقنا الازواج مانده است واضداد که باید با هم در جنگ باشند و گریزان ازهم ( ذرات منفی و مثبت) در کنار هم ودر صلح هستی را رقم میزنند (مثبت ومنفی همدیگر را جذب میکنند بجای دفع) وثبات و بنای عالم براضداد استواراست
5- روغن از چشمه ی قدس است به مصباح عقول روح چون شیشه و ابدان بهمثل مشکاتند
مصباح= نوک فتیله چراخ ،مشکات = چراغ یا بدنه ی چراغ
اشاره به آیه ی (الله نورالسموات والارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح) (النور/35) خداوند نور آسمانها و زمین است مَثَل نور خداوند مثل چراغدانیست است که در آن (فتیله) چراغی پر فروغ است
معنی= میگوید فتیله ی چراغ عقل روغنش برای روشنی از سر چشمه ملکوت و قدسی است و با آن روشن شده و تغذیه میشودو روح مثل شیشه چراغ (ذجاج) و بدنها هم چراغدان هستند (تجلی خداوندی و تعّین اسماء وصفات در روح و جسم انسانها یعنی اینکه خلق به مثابه آیینه هستند که نور حق در این آئینه ها تجلی کرده است)
6- حکم مرآت کند انفسی و آفاقی جوهری ها صور منعکس مرآتند
انفسی=عالم باطن وروح عالم لاهوتی ،و مقابل آن آفاقی =عالم ناسوت و ظاهر مادیات و اجسام ،جوهری یا گوهری =اشاره به اصل و ذات عالم که قدسی است
معنی بیت= میگوید عالم لاهوت و ناسوت(ظاهر و باطن، شفاف و کدر)حکم آینه را دارند
که دارای دو وجه شفاف و کدر است (یعنی انسان) که وجه کدر آفاقی و وجه شفاف آن انفسی است وآن تشکیل آینه را میدهد و عالم قدس (جوهری)که عبارت از تجلی اسماء و صفات الهیست (پس عالم روح و جسم مانند آینه جهت ظاهر شدن اسماءو صفات حق با صور گوناگون در این آینه تجلی پیدا میکنند)
7- جلوه ها گر همه زشتی مَثـَل کفر و نفاق ور جمالی و جلالی عَلـَم وآیاتند
جمالی و جلالی =اسماءو صفات الهی جمالی و جلالی هستند جلالی شامل قهر، غضب
و صفاتی از این قبیل ،جمالی همه ی اسماء و صفات زیبا مانند رحمان ،رحیم ،کریم ،ودود محب وازاین قبیل.
معنی =میگوید صور و جلوه های منعکس شده در آینه اگر زشت است مانند کفر و نفاق ناشی از صفات جلالیه هستند که تعین آن برحسب استعداد آن اینه است که کدر است و تصویر ها و صور زیبا هم از صافی آینه ناشی میشود و خوب و بد هرچه هست همه ازخوب و بد بودن آینه وبر حسب استعداد آن صفات جلالیه و جمالیه الهی را انعکاس میدهد.
8- آنچه با نیت خیر است مثابست به خیر که موازین عمل مستند نیاتند
اشاره دارد به مثل الاعمالُ بالانیات
معنی= نیت و عمل خیر جزای خیر و نیت و عمل بد جزائی بد خواهد داشت
9- عارفان فجر شکافند به معراج نماز قشریان بندی و پیچیده به شکـّیاتند
میگوید:شخص عارف بالله که به مقام انسان کامل رسیده و از روی عشق در عبادت و نماز بدون توجه به عالم هستی ومادیات حساب و کتاب و شکـّیات عروج به جانب حق پیدا میکند گوئی که اورا میبیند
ولی افراد عادی و قشری وسطحی در عبادت حضور معنوی ندارند وبا درارتبا ط بودن بکار دنیا جاه ومقام حضور نماز ندارند و مادیات ودنیا در دست و پایشان پیچیده ودر عبادت همیشه دچار شکّ وشبهه هستند همچنانکه اعمالشان در دنیا نیز شکّ وشبهه برانگیز است
10- گوش دلها به معانیست سخن با دل گوی ور نه اصوات دهن سفسطه و اصواتند
میگوید :شنونده و درک کننده معانی اصیل ومعنوی اهل دل هستند که گوش و چشم دل دارند وگر نه آنهائی که اهل دل نیستند سخنان معنوی را نمی فهمند این قبیل حرفها بر گوششان سنگینی میکند و برایشان مثل اصوات بی معنی و سفسطه است چون این ها گوش و چشم دلشان کور و کر است
11- کشت دل ابر غمش باید و باران سرشک ورنه این مزرعه را بس به کمین آفاتند
در تعقیب معنی بیت قبل ضمن اشاره به البلاء للولاء میگوید : اهل دل که اهل معنی هستند ودر مزرعه ی دلشان کشت معانی اصیل هست این کشت از ابر غم آبیاری میشود وباران سرشگ باید ببارد تا آنها پرورده شوند .خوشگذرانی لهو ولعب و دنیا داری مانند آفت در کمین این کشت دل هستند تا آسیب بزنند
در همین معنی حافظ میگوید:
ناز پرورد تنعم نبرد راه بدوست عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد.
12- ای خوش آن زمره ی تسلیم که در دار غرور خوش و ناخوش نه به ماآت نه به مافاتند
ماآت= آنچه کسب و بدست میآید ،مافات =برعکس آنچه از دست میرود زیان میشود
میگوید اهل دل که تسلیم رضای حقند ودر زمره ی مسلمانان واقعی تلقی میشوند خوشا به حالشان باشد که در این دنیای جاه و مقام و مادیّیا ت تسلیم به رضای حقند و دارای نفس مطمئنه و(راضیهً مرضیه) نه دل در پی و حب آنچه بدست میآرند دارند نه در غم آنچه از دست داده اند با خوش و ناخوش میسازند و وجهشان بجانب حق است.
13- گاهی ارواح نیاکان به نثاری یاد آر که غریبان وطن مستحق سو قاتند
میگوید: گاهی با احسان و نیکی و فاتحه ای ارواح نیاکانت را یاد کرده و مایه ی خوشنودی روح آنها باش
که مستحق احسان و نیکی های تو هستند
معنی دوّم : چون شاعر اینجا از واژه ی غریبان وطن استفاده کرده در واقع غریبان وطن ارواح نیستند بلکه زنده ها هستند همچنین مستحق نیکی و احسان نیز زنده ها هستند چون ارواح به موطن اصلی خود که از آنجا آمده بودند وصل شده اند و به هیچ چیز از این دنیا نیاز ندارند،این زنده ها هستند که غریب و منفصل و بریده از نیستان وجود ازلی هستند و مستحق کرامت از عالم والا (از نیستان تا مرا ببریده اند ........)
بنابر این احسان و نیکی زنده ها باعث توجه ارواح و کرامت عالم ملکوت نسبت به این عالم میشود و هرچه میاید از آن طرف به این طرف است از عالم والا به عالم پائین نه برعکس پس ما با عمل نیک توجه عالم والا را بخود جلب و متمتع میشویم.
14- عابدان سر بسر اندر طمع روضه ی خلد عاشقان جان بکف اندر طلب مرضاتند
مَرضات=رضا و خشنودی،اشاره وتلمیح به آیه( 2/207 ) دارد (و من الناس من یَشری نـَفسِهِ ابتِغاء مَرضاتِ الله والله رؤوف بالعباد)یعنی از مؤمنین هستند که جانشان را فدای خدا میکنند تا خشنودی و رضای خدا را بدست آورند و خداوند رئوف ومهربان است
معنی بیت =عابدان زاهد با طمع بهشت عبادت حق را بجای میآورند ولی عاشقان لقاءالله در طلب جوار حضرت حق جان بکف در طلب رضا و خشنودی حق هستند و سعدی در این باره میگوید:
نعمتی را کز پی مرضات حق در باختی حق تعالی از نعیم آخرت تا وان دهد
15- تو قدیمستی و دهر ازهمه دیرین حادث تو غنیستی وخلق از همه قارون لاتند
میگوید عالم لاهوت قدیم و ازلیست وناسوت (عالم خلق) دنیا حادث و بعداًبه منصه ی وجود آمده است
تو غنی و توانگرو بی نیازی و عالم خلق همه به تو نیاز دارند حتی قارون و توانگران که بیشتر نیازمند تو هستند. لاتند= بیچیز ترند نیازمند ترند
16- عقل اگر عشق دراو تافت سخنگوی خداست شاعران بوالهوس و تابع احساساتند
چون عقل را مراتبی است عقل عادی وجزوی ،عقل معاش و زندگی از جاییکه شنجش گر سود و زیان است
مرتبه ای پائینتر دارد زمانی که عشق روی کندعقل جزوی کنار زده میشود و مراتب والائی از عقل ظهور میکند چنین عقلی سخنگوی خدا و حق گوست ،بنا براین هرکس اعم از شاعران و غیره که در بند عقل جزوی ومعاشند بوالهوس و تابع احساسات هستـند ونسنجیده حرف حق وناحق رامیگویند.
17- جلوه ی طور به هر کس نرسد ورنه بسی موسیانند که در آرزوی میقاتند
معنی این بیت در رابطه با بیتهای قبلی عاشقان وعارفان را برابر با مقام موسی میداندکه لایق تجلی حق هستند
داستان حضرت موسی که در طلب آتشی به طور سینا رفت تا آتشی بیابد متوجه آتشی در کوه طور شد
در طلب آن نزدیک شد حضرت حق در قالب درختی منور بر موسی تجلی فرمود
معنی= میگوید حضرت موسی لایق و مستحق تجلی حضرت حق بر وی بود که با او در محل طور ملاقات کند وگرنه خیلی ها ادعا و آرزوی موسی بودن و میقات را دارند میقات=محل و وقت ملاقات وعده ملاقات
18- خود نبازی کرو کورانه به لذ ّات جهان که غم و غول اجل هادم این لذاتند
میگوید :نگذار تا لهو ولعب و لذات جهان ترا کر و کور کنند وجهان آخرت و بقا را فراموش کنی که فکر و ترس از اجل و بریدن از دنیا و نعم دنیوی منهدم کننده لذات دنیوی هستند ودست تو خالی در آخرت است
وکسانی که آخرت اندیش و دنیا دوست نیستند با طلب رضای خدا متنظر شنیدن ندای ارجعی هستند و از هول و ترس مرگ هم در آنها خبری نیست حافظ میگوید :
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایان بنوازد آشنارا
یعنی منتظر شنیدن پیغام ارجعی هستم
19- از فلک پرس حساب شب و روزومه وسال مهر و مه خود نه کم از عقربک ساعاتند
استعاره به آیه ی( 96/الانعام) (فالق الاصباح و جعل لیل سکنا واشمس والقمر حسبانا) دارد
ضمن اشاره به گذران عمر و زمان میگوید که گردش فلک از روی حساب و میزان است وگذران زمان دقیق
از روی حساب و کتاب ازلی و حکمت الهیست و دقیق تر از عقربه های ساعت است
20- شهریارا به جهان هیچ نزاید بی وقت که موالید قضا در شکم اوقاتند
رابطه این بیت با بیت قبلی ازلحاظ گردش ایام و مسئله زمان وکار حساب شده ی جهان است
میگوید شهریا را کار جهان بی حساب و کتاب نبوده و دارای نظم و ترتیب حساب شده است،و وقایع اتفاقیه هم از روی نظم ودر زمان خود اتفاق میافتد و حادثات قضا و قدر را بطن زمان آبستن است
مخور غم برادر که خورشید رفت شب آبستن است تا چه زاید سحر
با سپاس جاوید مدرس اول (رافض)