سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        افسانه انتظار
        ارسال شده توسط

        الياس خمسه(بيخيال)

        در تاریخ : دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵ ۱۷:۱۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۳۲ | نظرات : ۰

        افسانه انتظار..

        مرده ها واسه من دو دسته ان..
        يا راحتُ آروم..انگارى هزار ساله كه خوابيدن..
        يا نگرانُ بهت زده..ماتُ مبهوتن..
        مثل اونايى كه هزارتا كار نكرده دارن ولى وقتشون
        تموم شده..اونم يه دفعه..
        منى كه جمعه به جمعه تو غسالخونه بودم..
        مرده ها رو غيرازاين نديدم..
        حالا بماند اينكه اين طور ديدنا واسه ما زنده هاس..
        اگه اونا بفهمن..
        عجب..
        چشم مرده ها روشن..
        ***
        بهشت زهرا شلوغه..مثل هميشه..
        خلوتى به اين گوشه دنيا نيست..
        همه پريشون..خيليا گريون..
        دستُ پا ميزنن زنده ها واسه مرده ها..
        اينجا تنها جايى كه خنده كار درستى نيست..
        گوشه گوشه اين خاك پر از درددله..
        هزارهزار آرزو كه ميرن زير خاك..
        تازه يه وقتايى فرصت واسه آرزو كردنم نيست..
        ***
        پاشدم ازسر خاك..
        آرزوهامو با خاكُ خُلاش تكوندم..
        همشون پخش شدن تو هوا..
        شايد بشينن روى رختُ لباس آدما..
        حالا ديگه چه فرقى ميكنه..
        ***
        _ بيا بگير بخواب سيد..هزارتا كار داريم..
        ***
        سرمو برگردوندم..
        همون دونفر..
        تو اين حاگير واگير اين دوتا هم ول كن نيستن..
        ***
        + آقاچى ميخواى از جون من؟
        اصن جونى نمونده..برو خدا روزيتو جاى ديگه حواله كنه..
        كه خيلى هم حواله كرده..ببين چه خبره؟
        برو آقاجون..من نمى خوابم تو اين سوراخى..
        ***
        _ بيا مسلمون..چهارتا سوال جواب كه اينقدر
        نازو ادا نداره..
        خبرى نيست اين بيرون..
        ديگه تموم شد..
        بيا سَرجدت..
        بخدا واسه ما مسئوليت داره..
        ***
        + اى بابا.. چه كشكى..چه دوغى..
        من جوابى ندارم..
        اصن چو دانى و پرسى خطاست..
        هرچى بلد بودم به اصل كارى گفتم..
        صدسالم كه بگذره من تو اين سوراخى برو نيستم..
        ***
        پيچيدم پشت غسالخونه..
        قطعه كودكان..
        همون جا كه حكمت خدا..داغمون كرده..
        دهنمونو بسته..
        اينجا پر از پيرمرد و پيرزن هايى كه دارن بازى ميكنن..
        همه خوشحال..
        همه خندون..
        بادكنك به دست..ميرن تو آسمون..
        چرخ ميزنن..تاب ميخورن..
        ***
        اينا انتظارو خوب ميفهمن..
        هميشه دم دماى غروب..جمع ميشن كنار همديگه..
        تا قصه انتظارو گوش كنن..
        از پدر و مادرهايى كه از خودشون جوونترن..
        عمر اين افسانه درازه..
        ***
        يه نفر..سرتاپا استرس..
        داره ميت رو تكون ميده..
        اسمع افهم يا.......
        هيچى رو صورت جنازه نيست..
        غيراز بى تفاوتى..
        ***
        دونفر اون گوشه..
        دزدكى ميخندن..

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۶۴۲ در تاریخ دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵ ۱۷:۱۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1