يکشنبه ۲ دی
عشق
ارسال شده توسط قلم صاف در تاریخ : دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵ ۱۳:۵۹
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۶۸ | نظرات : ۵
|
|
بیستون بود و تمنای دو دوست. آزمون بود و تماشای دو عشق. در زمانی که زعشق ، ناله میزد " شیرین" ، تیشه میزد "فرهاد"! نه توان گفت به جانبازی فرهاد: افسوس، نه توان کرد ز بی جانی "شیرین" فریاد. کار "شیرین" به جهان عشق برانگیختن است! کار فرهاد برآوردن میل دل دوست خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن خواه با کوه در آویختن است. رمز شیرینی این قصه کجاست؟ که نه تنها شیرین، بینهایت زیباست آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست جان چراغان کنی از عشق کسی به امیدش ببری رنج بسی به وصالش برسی یا نرسی سینه بی عشق مباد یک نفسی... #فریدون_مشیری
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۵۹۶ در تاریخ دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵ ۱۳:۵۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بانوی عزیزم
بسیارزیبا بود
این شعرشما درست درراستای شعرمن بود
نفرت ندارم ازعشق چون درمام عشق نیست
ان کس که دل سپرده دیگر نگیردش پس