سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        هوای قصه
        ارسال شده توسط

        صابرخوشبین صفت

        در تاریخ : جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۵۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۶۳ | نظرات : ۱۱

        لیوان چای را به دست گرفت و در حالی که به سمت پنجره می رفت ، چشمش افتاد به آخرین نوشته اش . ایستاد و شروع به خواندن متن آن کرد : "به زمین که بخوری خیلی ها توقع دارند که بلند شوی ، اما هیچ یک از اینها فکر نمی کند بعضی وقتها طوری به زمین می خوری که خودت که نه بلکه دور و بری ها هم نمی توانند بلندت کنند . شرایط ما آدمها طوری است که حال و روز هم را درک نمی کنیم و تا خودمان در آن شرایط قرار نگیریم ، نمی فهمیم چه شده است. حال و روز این روزهای من این طور است و احساس می کنم بد طوری به زمین خورده ام و هر چه که تلاش می کنم نمی توانم خودم را بلند کنم ." به سمت پنجره رفت و در حالی که شیشه را باز می کرد ، به باغچه و حیات خیره شد . با نگاهش خوب به سبزه ها و گلهای حیات خیره شد که کامل زرد شده بودند . از وقتی که در پرواز آموزشی هواپیما سقوط کرده بود ، پاهایش دیگر توان راه رفتن نداشت و او در این مدت دو سه ماهه بیشتر وقتش به تمرین و پیاده روی و نوشتن گذشته بود و دیگر وقتی برای کارهای دیگر و سرکشی به باغچه و گل و گیاه و پرنده ها نداشت . نگاهش را از بیرون گرفت و پنجره را بست . آرام آرام و به کمک عصا به سمت کمد کتابها رفت و چند تا از آنها برداشت و به پشت میز کار رفت و شروع به خواندن آنها کرد . در حال خواندن کتاب ، خوابش گرفت و دوباره خواب همیشگی به سراغش آمد . در حالی که با خلبانان تیم آموزشی در آسمان پرواز می کردند ناگهان وضعیت هوا خراب شد و در حالی که هواپیما بعلت طوفانی شدن هوا دچار نقص فنی شده بود او و کمک خلبانش به سختی هواپیما را کنترل کرد ولی شدت طوفان هر لحظه زیادتر می شد و در حالی که کنترل هواپیما از دستشان خارج شده بود در جنگلهای اطراف شهر سقوط کردند و بجز او و کمک خلبان بقیه جان خود را از دست دادند . بعد از دیدن خواب و کابوس همیشگی ، بیدار شد و در اتاق شروع به پیاده روی کرد . دکترها به او گفته بودند که پاهایش را به علت ضربه ای که خورده بودند ، از دست خواهد داد ولی او با تمرینهای زیاد و مداوم و پیاده روی و نیروی خودباوری به این نتیجه رسیده بود که باید این مشکل اساسی را از سد راه بردارد و به زندگی و حال و هوای قصه اش ، رنگ دیگری بدهد . پایان اهواز : 28/3/1395 "صابر خوشبین صفت"

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۱۴۵ در تاریخ جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۵۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۴۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودددددددد
        خسته نباشی برادرخوبم
        خیلی زیبا و آموزنده بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۳۷
        خندانک خندانک خندانک
        مجید اسکندری
        جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۵۵
        سلام.صابرجان.متأسفانه مشکلات جامعه امروزی ما یکی دوتا نیست.در ایران امروزی ما کمتر کسی توان حل مشکلات و یاری دیگران را دارد.حتی اگر بخواهد قادر نیست.بجزء عده‌ای محدود که بهتر است از این قبیل افراد کمک نگیریم.تجربه هشت سال دفاع مقدص را فراموش نکرده ایم.باید از خداوند توقع کمک و یاری داشت.و هرروز بیننده ویا شنونده هستیم که انسانهایی به علت ایثار و وقوع حادثه به کمک همنوع خود حتی در نزدیکی محل زندگی اش نیاز به کمک و یاری کسانی دارند که فرد حادثه دیده برايي یاری و بهبود زندگی همان انسانها دچارحادثه شده است.عدالت کجاست? خندانک خندانک خندانک
        مرجان تاج دینی( دریایی)
        جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۰۴
        سلام ودرود برشما برادر بزرگوارم
        زیبا گفتید داستان خودباوري را در زمانه یاس وناامیدی
        سپاس
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱ تير ۱۳۹۵ ۲۰:۳۵
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3