پست مدرنیسم كه با اصطلاحات دیگری مانند فراتجددگرایی، فرانوگرایی،
پسامدرنیسم و ...، نیز از آن یاد
شده است، از نظر تعریف با اختلافات فراوانی در میان نظریهپردازان روبرو بوده و چهبسا
نتوان یك تعریف جامع و منسجمی از این واژگان ارائه كرد. از همین روست كه اساساً
برخی پستمدرنیسم را نه یك مكتب و مشرب میدانند و نه یك دست منسجم هنری و
روشنفكری؛ كه چشمانداز معیّن، نظریهپرداز و سخنگوی واحد داشته باشد. این ویژگی
بدان سبب است؛ كه اندیشههای پستمدرنیستی، از منابع گوناگون؛ از فلسفه گرفته تا
تاریخ و از زبانشناسی، مطالعات اجتماعی و روانشناختی گرفته تا جغرافیا، دستچین
شده است. در هرمورد و زمینهی پستمدرنیسم و نحل و آراء نظریهپردازان آن، نوشتههای
متعددی وجود دارد؛ اما هر یك این پدیدهی تازه را به دلخواه خود تفسیر كردهاند. از
همین رو، باید گفت، که پستمدرنیسم به گیاهی شباهت دارد؛ كه بارها با پیوند زدن و
قلمه زدن تكثیر شده و گونههای متفاوتی پیدا كرده است. از همین رهگذر است كه میبینیم
گهگاهی معنای آن در یك حوزه و زمینه، با معانی آن در عرصههای دیگر همخوانی
نداردجریان شعر پیشرو در طول حرکت اش از دهه ی هفتاد به سمت دهه ی هشتاد درواقع از
یک پست مدرن ساختاری به سمت فضاهای پساساختارگرا و ساختارشکن حرکت کرد و می کند ... پست
مدرن اولیه در واقع وضعيت خود را مدیون افرادی مانند بارتو لیوتار است اما جریانات پیشرو هرچند به عنوان یک
حلقه ی ارتباطی متاثر از ژاک لکان فیلسوف و
روانکاوی است که دیدگاه هایش در هر دو فضای ساختارگراوپساساختارگرامطرح است اما
اساس و بنیادهای کار خود را به عنوان فلسفه ی پشتیبان بر روی دیدگاه های متفکرینی
همچون هایدگر ودریدا قرار داده است، و می توان بر همین اساس ادعا کرد که جریان و شعر دهه
ی هشتاد ایران اساسا جریانی پساساختار گراست شعر امروز ایران نه یک تقلید صرف از
روی آثار غربی است، و نه قصد دارد \" جهان وطن \" خود را در این عصر از
جهان بیرونی ایزوله کند. نگاهی به آثار پست مدرن درغرب و به زبان اصلی آن، و نه
بعد از نزول فاجعه ی ترجمه بر سر آن نشان دهنده ی تفاوت ها و فاصله کارهای غربی و
نمونه های ایرانی آن است. اصلن مگر خواننده ی ایرانی چند نمونه کار غربی دیده است
که گاهی به تقلید متهم می شود ؟ کسانی که این اتهام را وارد می دانند خودشان
چند نمونه شعر پست مدرن غربی را \" مطالعه \" کرده اند ... یکی از دلایلی که موجب
ظهور پست مدرن ایرانی با خصایص خاص خود شد، همین واقعیت بود که با توجه به اینکه
فقط و به سختی این محتواست که تن به ترجمه می دهد هنرمند .ایرانی بیش از آنکه
نمونه کار ببیند با فلسفه ی پست مدرن روبه رو شد .انواع شعر های دهه ی چهل و پنجاه
به اشکال یا بازسازی اشکالی می اندیشند که با «قواعد بازی» تثبیت شده گره خورده
بود اما باباچاهیو پس آن گاه عبدالرضایی، فلاح، پگاه احمدی، رزا جمالی،پژک صفری، ارمغان
بهداروند این قواعد بازی را به هم می ریزند و صورت تازه ای می آورند که نه
دیگر کلامی آرمان خواهانه یا تثبیت شده بلکه خود نوعی «بازی» است به مدد کوشش
نویسندگان، شاعران و مترجمانی مانند بابک احمدی، نوذری، علی باباچاهی و رضا براهنی، کم کم جنبش پسانو گرایی شناخته و
شناسانده و فضای تازه ای در ادب معاصر ایران گشوده شد. دهه ی هشتاد دوران ظهور نام
های بزرگ نیست! چرا که تلاش برای برتری یافتن، و یا برتری دادن با روح فضای پیشروی
امروز همخوانی ندارد ... دهه ی هشتاد یک جریان بنیادین و نیرومند است که
شاعران بسیاری تشکیل دهنده ی آن هستند، و خواهند بوداما پیشنهاد می شود : با اين
که مجموعه اشعار منتشر شده ی پست مدرنیستی و شاعران پست مدرن داریم، اما برای
تماشای جلوه های گوناگون پست مدرن در ادبیات ایران لا به لای ناشناخته ترین
وبلاگها و گمنام ترین همشهری ها و هموطن هایتان بگردید، و فراموش نکنید که در حال
حاضر معیار قرار دادن آمار انتشارات برای قضاوت در مورد میزان موفقیت کاری به شدت
اشتباه است. به یاد داشته باشیم که اکنون ده ها بار بیشتر از کتابهای منتشر شده
کتاب های بی مجوز و ممنوع چاپ روی دست ادبیات این سرزمین مانده است. به یاد داشته
باشیم که پست مدرنیته در سراسر طول حضور کوتاه مدتش به دلیل نا همخوانی هایش با
اهداف قدرتمندان، هدف مبارزه ای سیستماتیک از ناحیه ی مراجع قدرت بوده است
... به یاد داشته باشیم که پست مدرنیته عرصه ی مناسبی برای صرف انرژی و مخالفت
نیست! چرا که بدون داشتن یک ذهن پست مدرن شما نمی توانید در مورد آن .قضاوت درستی
داشته باشیددر جوامعي همچون جامعه ما، سنت در حاشيه مدرنيته و پسامدرنيته است.در
ايران هم روشنفکران ضدسنت و مخالف سنت با تاکيدشان بر پذيرش آگاهي مدرن و پسامدرن،
هم روشنفکران به اصطلاح ديني، با تلاش هايشان به منظور نيل به سنتي عقلاني شده
(يعني سنتي تابع عقل مدرن) و هم قدرت سياسي به واسطه تقليل سنت،جملگي، دست در دست
هم، به رغم همه منازعات شان، زمينه هاي ورود ايران به عالم پست مدرن را از مدت ها
پيش فراهم ساخته اند. فرو ريختن و بي بنياد شدن برخي ارزش ها که در ايران نيز ديده
مي شود، از نشانه هاي عالم پست مدرن است. اگر ما به شاخصه هاي عالم پست مدرن و
براي نمونه به جدول ايهاب حسن در ارتباط با اين شاخصه ها رجوع کنيم، بسياري از اين
شاخصه ها همچون عدم تعين ها، وجود ابهامات، تجزيه ها و انشقاق ها، تکه پاره شدن
شخصيت ها و هويت ها، قداست زدايي ها، بي خوديت و بي ژرفايي، دورگه سازي ها و
کارناوال سازي و... را نيز به خوبي احساس مي کنيم. در تحليل جوامع نبايد ببينيم
مردم يا قدرت هاي سياسي چه مي گويند بلکه بايد ببينيم چگونه زندگي و عمل مي
کنند.ماهیّت پستمدرنیسم چنان است كه دائم چهره عوض كرده و دگرگونی آن چنان بهشتاب
صورت میگیرد كه بهجرأت میتوان گفت، پستمدرنیسم امروز با آنچه در آغاز به این
نام خوانده میشد و حتی با پستمدرنیسم دههی اخیر تفاوت بسیار دارد. پستمدرنیسم
كه در آغاز، جنبشی برضد اندیشههای سلطهجویانه غرب بود، بهتدریج در ماهیّت و ذات
خود دچار دگرگونی شد. از این رهگذر است كه پستمدرنیست،دیگرفقط به واژگون كردن
اندیشههای روشنگری و خردورزی و صدا بخشیدن به سكوتها نیندیشیده و خود را به هنر
و معماری هم محدود نمیكند و عرصههای مختلفی مانند: روانشناسی، فلسفه اخلاق،
انسانشناسی، علوم اجتماعی، سیاست و ... را مورد نقد قرار میدهد.
سید مهدی موسوی از دیدگاه بعضی ازمنتقدین، بنیانگزار
غزل پست مدرن و جنبش شاعران پیرو پست مدرنیسم در ایران است. مطرحترین کتاب او «فرشتهها خودکشی
کردند» میباشد که در سال ۱۳۸۱ منتشرشده است.اوهمچنین در زمینههای
نقد، داستان و سینما هم به فعالیت مشغول است و آثار و مقاله هایش در تعدادی از
نشریات به چاپ رسیده است . ازشاگردان مطرح او می توان به محمد
حسینی مقدم ، فاطمه اختصاری ، الهام میزبان ، آناهیتا اوستایی،
محسن عاصی و حامدداراب اشاره نمود. جریان «غزل پست مدرن» و شعرهای او، در
بین اساتید ادبیات، طرفداران و مخالفین زیادی دارد. اساتیدی نظیر محمد علی بهمنی
از حامیان این جریان و بعضی دیگر مانند علی باباچاهی از مخالفان آن می باشند . در پایان تعدادی از رباعیهای مهدی موسوی را
مرور می کنیم .
یک سمت تویی و عشق: مرگی
ساده
یک سمت جهان به قتل من
آماده!
می ترسم! مثل بچّه گنجشکی که
در دست دو بچّه ی شرور افتاده
■
دارد چشمی که نیست تر می
گردد
یک شب که نیامده سحر می گردد
این نامه ی ننوشته اگر پست
شود
مردی که نرفته است برمی گردد
■
با غم، با غم، با غم، با غم،
با غم
هر روز زنی جدید را می بینم
هی می روم و دوباره باید
برگشت
یک مترو هستم با مشتی آدم
■
آزادی شهر از حصارش پیداست
از کینه ی چوبه های دارش
پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک
است
سالی که نکوست از بهارش
پیداست
منابع:
- دانشنامه آزاد ویکیپدیا
- مصاحبه عبدالعلی دستغیب با علی بابا چاهی
- وبلاگ سید مهدی موسوی
- خانه فرهنگ گیلان