سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        كليله و دمنه
        ارسال شده توسط

        محمد رسول باوندپور

        در تاریخ : دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۰۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۱۰ | نظرات : ۶

        [center][b][color=#6728B2]سلام [/color]

        كليله و دمنه يكي از شاهكارهاي ادبيات جهان است كه اصل آن هندي بوده و برزويه حكيم ايراني در زمان انوشيروان به پهلوي بر گردانده .  در دوره ي عباسيان به عربي ترجمه شد و در زمان بهرام شاه غزنوي يعني حدود  900 سال پيش نصر ا ...  منشي به فارسي ادبي نوشته است .  مدتي هم هست كه شادروان مجتبي مينوي ساخته و  پرداخته ي اين كتاب را به اهل ادب تقديم كرده است  . كليله و دمنه حاوي مضامين اخلاقي و رفتاري آموزنده اي است  اما شايد به اين دليل كه نثر تقريبا سختي دارد از طرف عموم مردم كمتر به آن توجه مي شود  . در اين جا سه داستان را از اين كتاب به نثر روان مي نويسم و اميدوارم كه مفيد باشند  .

        ********************************
        طبل و روباه 

        روباهي به جنگل رفت .  آن جا طبلي را ديد كه در كنار درختي افتاده و هر گاه كه باد مي وزد  شاخه ي درخت به طبل برخورد مي كند  و آوازي ترسناك به گوش مي آيد  . وقتي كه روباه بزرگي طبل را ديد و آواز ترسناك آن را شنيد طمع بر داشت و گفت :  بي گمان اين آواز بلند ,  گوشت و  چربي زيادي دارد . 
        در آرزوي گوشت بسيار تلاش كرد  تا آن كه طبل را شكار كرد و وقتي كه طبل پاره شد  روباه بي چاره جز باد چيزي پيدا نكرد  . پشيمان شد و گفت : 
        دانستم كه هر چيزي كه اندامش بزرگ تر و آوازش بلند تر است  ,  سود آن كمتر است  .
        [img]http://www.uploadtak.com/images/g64n3ly2j24cfko1x4hl.jpg[/img]

        ******************************
        شخص خيال باف  

        شخصي با تاجري همسايه بود .  هر صبح مرد تاجر مقداري شهد و روغن براي آن شخص مي فرستاد تا بخورد  . شخص اندكي مي خورد  و باقي را در كاسه اي مي ريخت و از ديوار خانه آويزان مي كرد  . زمان زيادي گذشت و آن كاسه پر شد  . شخص به آن كاسه نگاه كرد  و با خود فكر كرد : 
        اگر شهد و روغن را بفروشم از پول آن 5  گوسفند مي خرم ,  اگر هر گوسفند در سال بره اي بزايد ,  اگر آن بره ها بزرگ شود  ... 
        ديري نمي گذرد كه داراي گله اي از گوسفندان مي شوم  . آن گاه زني پاك نهاد و از خانداني بزرگ مي گيرم  ,  بي گمان پسري مي زايد و به او علم و ادب مي آموزم  . هنگامي كه بزرگ شد به او دين داري ياد مي دهم  و اگر خطا كند او را ادب خواهم كرد با اين عصا  . همين گونه كه در فكر بود  عصا را بالا برد كه ناگهان به كاسه خورد و شهد و روغن بر سر  آن شخص ريخت . 
        با خود گفت  : اگر عصا را بالا نمي بردم و اگر آرزو نمي كردم  آسوده بودم و پشيمان نمي شدم  .
        [img]http://www.uploadtak.com/images/ncfh5io0c1dh7k8a79w.jpg[/img]

        *******************************
        گوسفند و زاهد 

        زاهدي يك گوسفند خريد .  دزدان او را ديدند و طمع ورزيدند .  يكي از آن ها آمد و گفت : 
        اي شيخ اين سگ را كجا مي بري ؟ 
        ديگري گفت :  حتما مي خواهد شكار كند  كه سگ را با خود مي برد  .
        سومي گفت  : اين شخص ادعاي مومن بودن را دارد .  اما به نظرم مومن نيست چرا كه نبايد با سگ ها كاري داشته باشد  .
        خلاصه اين كه هر شخصي يه چيزي مي گفت تا اين كه زاهد به شك افتاد و با خود گفت  :
        شايد فروشنده جادوگر بوده و چشم بندي كرده . 
        سپس گوسفند را در همان جا رها كرد  و به راهش ادامه داد  .
        دزدان هم با خيال راحت گوسفند را بر داشتند و رفتند  .
        [img]http://www.uploadtak.com/images/cccnby2p3gmkmo8mq6p.jpg[/img]

        ******************************
        منبع اصلي نوشته ها :  كتاب كشمكش زندگي در جنگل كليله و  دمنه نوشته ي دكتر بهروز ثروتيان  [/b][/center]

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۰۱ در تاریخ دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۰ ۰۲:۰۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3