پنجشنبه ۱ آذر
می پرسی تنهایی؟!؟
ارسال شده توسط فاطمه ضیاالدینی در تاریخ : جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۹۴ ۱۹:۲۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۵۲ | نظرات : ۱۴
|
|
میپرسی تنهایی ؟
تنهایم ، تنها ...
مثلِ هواپیمایی که گیج میزند آن بالا
وصل نمیشود تماسش با برجِ مراقبت
مثلِ هواپیمایی که آمادهی فرود است روی اقیانوس …
میپرسی تنهایی ؟
تنهایم … تنها
مثلِ زنی که همهی روز پشتِ فرمان است و
شهرهای کوچک را میبیند و
فکر میکند بماند آنجا
زندگی کند آنجا
بمیرد آنجا
تنهایم ... تنها
مثلِ کسی که از خانه بیرون میزند بیهوا
و سردیِ شهر نفسش را میبُرد
مثلِ کسی که بیدار میشود از خواب و
میبیند خانه خالیست
مثلِ قایقی که به ساحل میرسد امّا
خبری از صاحبش نیست
مثلِ یخی که مانده گوشهی قایق و
آب شده است زیرِ آفتاب
مثلِ قایقی که میداند عاقبتش سوختن در آتش است ..
میپرسی تنهایی ؟
{ ادرین ریچ }
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۵۶۸۴ در تاریخ جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۹۴ ۱۹:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.