سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        وکیل بد وکیل خوب
        ارسال شده توسط

        زهرا سمیعی کوتنایی

        در تاریخ : پنجشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۰ ۰۳:۲۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۳۵ | نظرات : ۳

           

        این ماجرا واقعیست هیچ دخل وتصرفی در آن صورت نگرفته است واز بین کارام تصادفی انتخاب شده .  

        آقای وکیل یکی از موکلانش را که زن جوان وشیک پوشی بود به من نشان داد وگفت:برای مثال این خانم .اگر وکیل نمی گرفت به هیچ وجه نمی توانست طلاقش را بگیردزیرا همسرش راضی به طلاق نیست دلایلش هم برای متارکه بسیار بچگانه وغیر معقول است .حتی به من که وکیلش هستم فرصت صحبت نمی دهد چه رسد توجه به راهکار ومشاوره .می گوید شما فقط پولتان را بگیرید وطلاق مرا.  

        موکل من است ولی در واقع من با همسرش موافقم وموقعیت کاری ایجاب می کند با او موافق باشم.  

        دادگاهشان نزدیک است  

        مرد رو به وکیل کرده ومی گوید:چی کار کنم؟ووکیل پاسخ می گوید:چه می دونم بازم باهاش صحبت کن.  

        سکوت میکنیم ومی شنویم.  

        مرد:بابا ول کن چه عجله اییه.  

        زن:یعنی چی ؟ول کنم که هر بلایی می خوای سرم بیاری .مثل یه گاو بیفتی به جونم .نه من خر نمی شم که جونمو راحت بگیری .  

        ومرد با نگاهی به من ووکیل به زن می گوید:داری اشتباه می کنی به خدا وضع از این بهتر نمی شه .  

        زن:بله برای شما نمی شه ولی برای من می شه تازه می رم دنبال عشق وصفای نکردم من احمقو بگو فکر کردم زود شوهر کنم چه گلی به سرم می زنه .  

        برادر دختر که در صندلی وسط نشسته بود به خواهرش گفت:بسه دیگه  

        ولی زن با صدای بلندتری پاسخ داد :چرا بس کنم به اون بگو بس کنه .انقدر منت نکشه برای من خیلی بهتر از اون هست اونه که باید یکی دیگه رو خر کنه تا شاید گول مدرکشو بخوره وزنش بشه .  

        متعجب بودم از وکیل پرسیدم :آیا این آقا دست بزن داره؟  

        وکیل نیشخندی زد وگفت :می بینی اصلا حالیش نیست داره چی کار می کنه شوهرش آدم خوبیه حتی اومده تو دفترم گریه کرده که من اصلا فکر نمی کردم رویای زیبایی که از زندگی مشترک داشتم به این راحتی از بین بره وتبدیل به کابوس بشه .زنش خیلی خود خواهه دلش می خواست بعد ازدواج مثل مجردیش زندگی کنه بخوره بخوابه بگرده ولی دید نمی شه حالا همه رو از چشم شوهرش می بینه اگه بتونن توافق کنند به راحتی می تونن برگردن سر خونه زندگیشون اما این زنی که من دیدمحتی من که با همسرش صحبت می کنم عصبی می شه چه رسه باهاش به توافق برسه حتی خودش خواسته که دادگاهش جلو بیفته.  

        سو گیری خاصی نکردم ولی نا خود آگاه به یاد اشعار زیر افتادم وسخت در خود فرو رفتم.  

           

        آرزو بد نیست طغیانش بد است  

        هست دریا خوب طوفانش بد است  

        مایه ی آبادی وهستی ست آب  

        سهمگین سیل خروشانش بد است  

        سردی وگرمی جهان را لازم است  

        شدت بیجا وبحرانش بد است  

        گر چه هر میلی همایون مرکب است  

        خارج از اندازه جولانش بد است    

           


        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۵۶۰ در تاریخ پنجشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۰ ۰۳:۲۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        زهرا سمیعی کوتنایی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3