جمعه ۲ آذر
خوانشی بر شعر آقای فکری
ارسال شده توسط سارا چگنی زاد در تاریخ : پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۴۴
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۰۲۰ | نظرات : ۱۲
|
|
به نام خدای مهربان
با سلام
خوانشی بر شعر آقای فکری احمدی زاده
این شعر به دلم نشست گرچه عنوانش ترسناک و سرد بود اما باید واقعیت را پذیرفت.......من تحلیل کوتاهی روی شعر گذاشته ام امیدوارم مورد توجه قرار گیرد
لطفا از حاشیه سازی و بحث های نا بجا خود داری فرمایید اگر نقدی نظری برداشتی در زمینه ی شعر دارید ارائه دهید
با تشکر
تشییع جنازه
پیکر نحیف و خشک
زده قلم بر شانه و دستان
کلمات و واژه ها تشییع جنازه شد.
اکنون روح سرگردانش
در وادی سطرهای به جا مانده اش
در انتظار حقیقت
و پاداش عملکردش
به سر می برد.
یک شعر زیبا خواندم و معنادار
به گفته ی\" هوگو مارک تواین\" یکی از شاخصه های مهم در تشکیل نظام منسجم شعری پیروی از قواعد هنری و ایجاد انگیزه های حسی در جهتی تنش زا است که شعر حاضر چنین خصیصه ای را شامل می شود....
همان گونه که شاهدیم شعر با تنش شروع شده عنوان شعر عنوانی منفی دارد البته به ظاهر، عنوان شعر اشاره به مرگ ،نیستی و هلاکت، و از سوی دیگر اشاره به برگشت به سوی حقیقت باطنی، و واقعی انسان دارد ( اشاره به آیه ی مقدس قرآن و یکی از آیه های مهم کتاب انجیل...... همه از خاکیم و دوباره به خاک باز می گردیم.....)
(ای قوم من بدانید جهان برای ماندن نیست روح ها باز می گردند و رسالت خود را به اتمام می رسانند ..... \"عیسی مسیح\".......) اشاره به مرگ واژه ها و کلمات در شعر(تلمیح)
حال واژه ی تشییع+ جنازه تصوری تلخ و اتفاقی غمگین در ذهن گوینده را نشان می دهد و باعث افزایش تنش در شعر می گردد با خواندن شعر رو به انتها بیشتر متوجه این حالت می شویم..
عده ای بر این باورند که یک شاعر خوب نباید اجازه دهد شعرش بر او تسلط یابد چون واژه ی تنش یعنی برگرفته از احساسات عمیق و بازخوردهای روانی و این تنش باعث شکل گیری تسلط افراطی شعر بر آفریننده ی ان است.اما من بر این عقیده ام که این تسلط گاهی نیاز است باعث ایجاد فرم مفهومی و انحراف از هنجار می گردد. حال صحبت درباره ی این موضوع وقت می خواهد که من از آن چشم پوشی می کنم.
اگر به شعر برگردیم می بینیم که هر سطری به واقعه و ضابطه ی عاطفی از نوع منفی در ذهن خلق کننده این شعر اشاره دارد
پیکر نحیف و خشک/زده قلم/شانه و دستان/ کلمات و واژه ها/اشییع جنازه/سطرهای به جا مانده/ انتظار
در هر سطری ایجاز گویی دیده می شود شاعر دست به ساختن ترکیبی زیبا از کلام و کلمه زده است.. رنگ آمیزی تصاویر تا حدودی مشابه است
جان کلام سطر انتهایی شعر است که بیانگر نوعی نتیجه گیری فلسفی در ذهن شاعر نسبت به محیط پیرامون خود و واقعه ای که آن را مورد بررسی قرار داده است.شاعر از ضعف سخن می گوید ضعفی که در ذات کلام نشان داده شده و برای مخاطب نوعی شگفتی تلخ به همراه دارد هنگامی که از مرگ واژه ها سخن می گوید کلمه و واژه اشاره دارد به ذات انسان و هویت حقیقی او البته با بعد جسمی.. بنابراین گوینده نوعی تفکر آرمانی ،معنوی، و فلسفی به قصد ایجاد ارتباط مفهومی با درون دادهای شعر دارد و خواننده ها را به بیداری و آگاهی هدایت می کند البته انسان هایی که مرگ را فراموش کرده اند و دل به زندگی دنیوی و تجملات ظاهری آن بسته اند.
روح سرگردان اشاره به هویت بعد از مرگ انسان دارد بعد روحی.... در واقع شاعر قلب خواننده را به جهانی تازه رو به کمال می کشاند انگار که می خواهد خواننده هایش را از غفلتی سرد بیدار کند و با آفرینش واژه های کارکردی و عوامل عاطفی چه مثبت چه منفی آن ها به جهانی واقعی برساند.... سیر تکاملی هستی و بازگشت به جهان ابدیت..........
وادی سطرهای به جا مانده( یکی از بهترین تصاویر حسی) نوعی برجسته سازی در شعر(FOREGROUNDING)
در کتاب دانشگاهی ام به نوشته ی \"توماس آلفرد \" خوانده بودم که بهترین تصویر در شعر که می تواند نقطه ی قوت ایماژ باشد و از نظر خواننده زیباترین قسمت و تاثیر گذار باشد (جدا از مفهوم آن ) تصویر حسی است..و نوعی برجسته سازی محسوب می شود.. که این ربطی به فرایند خودکاری زبان ندارد
به اعتقاد هاورانگ: برجسته سازی در شعر می تواند نقطه ی اوج پیچش کلمات در هم و ایجاد ضابطه ی مفهومی دقیق گردد تصویری زیبا که در ذهن خواننده می ماند.
در شعر تناسب نیز به میزان بالاست(قلم/کلمات/واژه ها/سطرها) (شانه /دستان)
وادی سطرهای به جا مانده اشاره به اعمال انجام داده در جهان و اکنون تحمل انتظاری برای دریافت آن چه که انجام شده است
هنگامی که انسان را دفن می کنند در انتظار دریافت پاداش یا توبیخ به سر می برد
شاعر گشایشی مثبت رو به چشم خواننده باز کرده مرده ی دفن شده را شخصیتی پاک قلمداد کرده که در انتظار دریافت پاداشش به سر می برد .ترکیب شعر ترکیبی است از ذهن مخیل شاعر البته در اثبات وقایعی حقیقی زندگی انسانیت مرگ نیستی معاد برزخ و ...... گوینده شاعری است متعهد و رسالتی را بر دوش خود حمل می کند که پنجره ای رو به تفکر و اندیشه باز کرده گرچه او جهانی را نشان می دهد که بر همگان پوشیده نیست اما به زیبایی و با کلامی ملموس و روح دار تکلیف شخصی خود را انجام داده و هویت پیام اش را ابراز داشته است حال از این نقطه به بعد نوبت خواننده است تا به کنکاوش بپردازد و واقعیت ها را کشف کند و به ذات نگاه شاعر پی برد...
pla (در ادبیان انگلستان به این واژه سیر حوادث گویند حوادثی در شعر یا داستان که از عناصر حیاتی شعر است)
1)قلم زدن 2) تشییع جنازه ی واژ ها3)انتظار برای دریافت حقیقت4) دریافت پاداش و عملکرد موجود
با خوانش دیگر متوجه شدم که در سطرهای اولیه ی شعر میزان تسلط شاعرانگی بر ریتم زبانی به طور کامل موفق نبوده است اما از وسط تا انتهاا به خوبی اجرا شده و قابل تحسین است.
و در آخر حرکت تنه ی مفهومی شعر از جز به کل است
برای روشن شدن مطلب توضیح کوتاهی می دهم
حرکت تنه ی مفهومی شعر یعنی چه و چگونه اشکالی است؟؟؟؟ 5 نمره
این یکی از سوالات امتحانی ام در درس 2 واحدی چگونگی نگارش و بیان مفهوم در شعر بوده است
هنگامی که شاعر ذهن مخیله ی خود را در جهت پیشبرد اهداف از فبل تایین شده اش به گونه ای به کار برد که حرکت حوادث شعر از ابتدا تا انتها یعنی از نقطه ای آغاز شود و درنقطه ا ی به اتمام برسد و به آخرین واقعه برسد حرکت تنه ی مفهومی از جز به کل است حال این قضیه برعکس نیز می تواند باشد
امیدوارم توانسته باشم با این کار کوچک ام اقای مدیر عزیزمان را خوشحال کنم
آرزوی سلامتی برای آقای فکری و دیگر دوستان
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۵۵۸ در تاریخ پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ ۱۱:۴۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید