سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شعر سپید چیست ؟
        ارسال شده توسط

        علیرضا آیت اللهی

        در تاریخ : سه شنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۰۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۶۹ | نظرات : ۴۳

        شعر سپید چیست ؟

        در ایران عصر حاضر شعر به طور کلٌی ، و از نظر فرم یا قالب ، به دو گروه اصلی تقسیم می شود :
        1 - شعر کهن ، سنٌتی یا کلاسیک که ریشه خود را در حجاز دارد .
        2 - شعر نو ، نیمائی ، و آنگاه سپید که ریشه خود را در انگلستان و فرانسه دارد .
        شعر کهن ، یا سخن منظوم ، مقیٌد به وزن ، قافیه و تطابق با یکی از بحور عروضی است .
        نیمائی با وجود آنکه شعری نو محسوب می شود ، و در واقع نو ترین شعر معتبر به زبان فارسی و شاید ایرانی ترین آنها باشد ، را شعری بین شعر کهن و شعر آزاد دانسته اند .
        « شعر سپید » بنام بلاک ورس * از هزاران سال قبل در انگلستان وجود داشته است و از حدود 450 سال قبل در فرانسه نیز بنام « شعر آزاد » متداول شده است .
        شعر سپید
        شعر سپید شعری است که به صورت منظومه ، دارای وزن و قافیه ، و منطبق با یکی از بحر های عروضی در شعر کهن نیست ؛ و شیوه نگارش آن نیز با شیوه نگارش شعر کهن متفاوت است .
        مشخصات شعر سپید
        - هر قسمت از شعر ، که در فارسی مسامحتا" « مصراع » (1) خوانده اند ، جدا ، در یک سطر ، می آید و معمولا" به صورت جمله نیست ؛ به شکل یک واژه تا یک عبارت است .
        - ( در نوشتار لاتین غالبا" همانطور که یک پاراگراف از یک متن را با حرف بزرگ شروع می کنند هر مصراع از شعر سپید را نیز با حرف بزرگ شروع می کنند . در فارسی چنین رسمی به وجود نیامده است و ضرورتی به رعایت آن نیست ) .
        - نگارش مصراع ها به نحوی است که بر خلاف شعر کهن که می تواند همه ی یک صفحه را در بر گیرد ، بخش بزرگی از صفحه ، و غالبا" بیش از نیمی از آن ، سپید می ماند .
        - بر خلاف شعر کهن ، مصراع ها نمیبایست لزوما" به یک اندازه و دارای هجاهائی مساوی ، باشند ؛ اگر چه ممکن است در این شعر هم دو مصراع یا چند مصراع در پی یکدیگر در اندازه مساوی یا تقریبا" مساوی بیایند .
        - گذشته از مصراع نخست ، هرمصراع می بایست حتما" ذیل مصراع قبلی بیاید و نه پس از آن (2) ، و الٌا شعر به نثر  ، به خصوص « قطعه ادبی » (3) میماند و گرچه زیبائی و مفهوم خود را تا حدودی حفظ می کند و مجموعا" از ادبیٌات خواهد بود ، صورت شعر بودن خود را از دست می دهد .
        - به این ترتیب طول مصراع ها غالبا" متفاوت اند ، و ذیل یکدیگر می آیندامٌا شعر به نحوی است که اگر بخواهد عبارات آن چون نثر در پس یکدیگر قرار گیردنه شکل و نه معنای عبارات هیچ تغییری نمی کند . 
        * از شاعران و شعر شناسان عزیز و ارجمند ، به ویژه گروهی که در کشورهای انگلیسی زبان اقامت دارند ، خواهشمند است بر نگارنده منٌت نهاده در تصحیح و اعتلای این مقاله مدد فرمایند .
        (1) مصراع ، واژه ای عربی و به معنی یک لنگه از دو لنگه است که در شعر های کهن صدق می کند ، و لازم است که فرهنگستان زبان فارسی در خصوص شعر های نو جانشینی برای آن انتخاب کند .
        (2) هم اکنون این امر در نوشتارهای سیستم مجازی با مشکل ارسال توسط موبایل و... مواجه شده است .
        (3) نگاه کنید به قطعه های ادبی قرون قبل از جمله قطعه های ادبی لامارتین که به فارسی هم ترجمه شده اند .
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۵۴۰۶ در تاریخ سه شنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1