يکشنبه ۲ دی
فلسفه
ارسال شده توسط احمد سوسرایی (سالار) در تاریخ : چهارشنبه ۸ تير ۱۳۹۰ ۰۳:۰۷
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۹۳۰ | نظرات : ۱
|
|
درون این حلقه سرگردانی، به انتها که برسی در ابتدا ایستاده ای. بگریز از این حلقه ی شوم. اما به زنجیری چنگ مینداز که انتهایش بی انتهایی جهان است. حلقه و رنجیر باطل اند،باطل اند!!! همیشه محال است وجودش حتی اگر خود نخواسته باشد. تدبیرش چنین است تودیگربه دلش چنگ مینداز وجودش هست ،اما نیست اگربخواهی می توانی بمیرانی و زنده اش کنی تورا ازچنگالش رهایی نیست. ابتدا و انتهایش یکی است نیستی اش نیست و هستی اش هست. چرا که واجب است تمام نیستی ها و هست و نیست ها را. در این حلقه کسی را ، راه نیست. بیش میندیش. ای بی ابتدا و انتها در انتها به تو ختم می شوم . به تو ختم می شوم.به تو
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۵۱۴ در تاریخ چهارشنبه ۸ تير ۱۳۹۰ ۰۳:۰۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
۰ شاعر این مطلب را خوانده اند
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.