سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بررسي و شناخت آرايه هاي ادبي
        ارسال شده توسط

        ياشار حسنيني

        در تاریخ : جمعه ۳ تير ۱۳۹۰ ۱۰:۰۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۴۴ | نظرات : ۴

        با سلام و درود خدمت تمامي دوستان و عزيزان
        .

        هدف از نوشتن اين مطالب آشنايي و شناخت و تشخيص آرايه هاي ادبي است
        كه در شعر و ادب ما بسيار كاربرد دارد .
        اميد بر اينكه اين توضيحات مفيد واقع شوند  .


         (( بخش اول  ))


         
        (( تشبيه ، تشبيه بليغ ، تشبيه مفرد و مركب ، استعاره ي مُصَرَحه
        استعاره ي مكنيه ( تشخيص ) ، حقيقت و مجاز ، كنايه ))



        تشبيه :

        ادعاي همانندي بين دو يا چند چيز را تشبيه مي نامند .
        اجزاي تشكيل دهنده ي تشبيه عبارت است از :

        1)مشبه : چيزي يا كسي است كه قصد مانند كردن آن را داريم  .

        2)مشبه به :  چيزي يا كسي كه (( مشبه )) ، به آن مانند مي شود  .

        3)ادات تشبيه : واژه اي است كه نشان دهنده ي پيوند شباهت است  . اين واژه مي تواند حرف ، فعل و ... باشد .
        ( مانند : چو ، همچو ، چون  ، بسان  ، و .... )

        4)وجه شبه : ويژگي  يا ويژگي هاي مشترك ميان
        (( مشبه )) و  ((مشبه به )) است .
        (( وجه شبه )) معمولا بايد در (( مشبه به )) بارزتر و مشخص تر باشد .
         
        (( مشبه ))  و (( مشبه به )) را طرفين تشبيه مي نامند  .  اين دو در تمام تشبيهات حضور دارند اما
        (( ادات )) و(( وجه شبه )) مي توانند حذف شوند .
        براي فهم يك تشبيه بايد به سراغ  (( مشبه به )) رفت كه مهم ترين پايه ي تشبيه مي باشد  زيرا
        (( وجه شبه )) از آن استنباط مي شود .

        غرض از تشبيه ، توصيف ، اغراق ، مادي كردن حالات و ... مي باشد  .



        مثال :

        دل ما به دور رويت ز چمن فراغ دارد  
        كه چو سرو پاي بند است و چو لاله داغ دارد
                                         (( حافظ ))
        دراين بيت :

        دل : مشبه است كه به دو چيز تشبيه شده است .
        حالت اول :
        دل چو سرو پاي بند است .
        دل : مشبه
        سرو : مشبه به
        چو : ادات تشبيه
        پاي بند : وجه شبه كه از سرو يعني مشبه به استنباط شده است  .

        حالت دوم :
        دل چو لاله داغ دارد  .
        دل : مشبه
        لاله : مشبه به
        چو : ادات تشبيه
        داغ : وجه شبه كه از لاله استنباط شده است  .

        مثال :

        روز چو شمعي به شب ، زود رو و سرفراز   
        شب چوچراغي به روز ، كاسته و نيمتاب
                                 (( خاقاني ))

        در مصرع اول :
        روز : مشبه
        شمع : مشبه به
        چو : ادات تشبيه
        زود رو و سرفراز : وجه شبه

        در مصرع دوم :
        شب : مشبه
        چراغ : مشبه به
        چو : ادات تشبيه
        كاسته و نميتاب : وجه شبه  .

        تشبيه بليغ :

        تشبيهي است كه در آن (( ادات تشبيه )) و
        (( وجه شبه )) حذف شده است  .


        تشبيه بليغ بر دو نوع است :

        1)اسنادي : كه در آن (( مشبه به )) به
        (( مشبه )) اسناد مي شود  .
        مانند :
        علم نور است  .
        علم  : مشبه
        نور : مشبه به
        نور به علم اسناد شده است  .
        يعني علم مانند نور مي باشد  .

        2)اضافي : كه آن را اضافه ي تشبيهي مي خوانند و درآن يكي از طرفين تشبيه به ديگري اضافه مي شود .
          
        مانند :
           
        درخت دوستي  ( دوستي مشبه  ، درخت مشبه به )
        مس وجود ( وجود مشبه ، مس مشبه به  )

        تشبيه بليغ رساترين ، موثرترين و زيباترين تشبيهات است .

        مثال :

        گذشت روزگاران بين كه دوران شباب ما    
        در اين سيلاب غم ، دسته گلي شاداب را ماند
                                    (( شهريار ))

        در اين بيت دو تشبيه به كار رفته است  .

        سيلاب غم :
        اضافه ي تشبيهي است  .
        غم  :  مشبه
        سيلاب  : مشبه به  .
        ادات و  وجه شبه حذف شده است .
        غم مانند سيلا ب است و ويرانگر
         
        تشبيه دوم تشيبه معمولي است  .

        دوران شباب : مشبه
        دسته گل : مشبه به
        شاداب : وجه شبه
        ماند : ادات

        تشبيه مفرد و مركب :

        تشبيه مفرد :
        تشبيهي است كه  (( مشبه به )) آن يك چيز و صفت يا صفاتي كه وجه شبه اند  ، از همان يك چيز استنباط مي شوند  .

        مثال :

        صلاي يوسف گل شد جهان گير                  
        زليخاي جوان شد عالم پير
                     (( جهرمي ))

        در اين بيت با دو تشبيه بليغ رو به رو هستيم  .
        در مصراع اول :
        شاعر گل را به حضرت يوسف مانند كرده است  و
        (( وجه شبه )) زيبايي گل است كه در طرفين تشبيه مشترك است . چرا كه هم گل زيباست هم حضرت يوسف  .

        گل : مشبه
        يوسف : مشبه به
        زيبايي : وجه شبه
        يوسف گل را اضافه ي تشبيهي مي ناميم  .

        در مصراع دوم  :
        عالم پير : مشبه
        زليخاي جوان : مشبه به
        زيبايي و طراوت : وجه شبه ( كه در شعر حذف شده است )
        زليخاي جوان يك چيز بيش نيست و وجه شبه از آن استنباط شده است  .

        اينگونه تشبيهات را كه در آن (( وجه شبه )) از يك چيز حاصل مي شود را مفرد مي ناميم  .


        تشبيه مر كب :

        تشبيهي است كه در آن (( وجه شبه )) از دو يا چند چيز كه با هم آميخته اند ، گرفته مي شود  .
        در تشبيه مركب هيئتي به هيئت ديگر مانند مي شود .
        يعني طرفين تشبيه دو چيز يا بيش تر است  .
        در تشبيه مركب ، پيوند دو يا چند چيز در(( مشبه )) يا  ((مشبه به )) مقصود است نه اين كه دو يا چند
        (( مشبه )) يك طرف و دو يا چند (( مشبه به )) در طرف ديگر باشند  .

        وجه شبه در تشبيه مركب دو گونه است  :

        1)نتيجه اي كه از اجزاي (( مشبه )) حاصل مي شود ، هم چون نتيجه اي است كه از اجزاي (( مشبه به )) پديد مي آيد  .

        2)شكل و رنگي كه از اجزاي (( مشبه )) پديد مي آيد ، هم چون شكل و رنگي است كه از اجزاي (( مشبه )) حاصل مي شود  .

        مثال :

        ديده ي اهل طمع به نعمت دنيا              
        پر نشود هم چنان كه چاه به شبنم
                              (( سعدي ))

        در اين مثال شاعر چيزي را به چيزي مانند نكرده ، بلكه صورتي را كه از دو يا چند چيز پديد مي آيد ، به صورت تخيلي كه آن هم از دو يا چند چيز حاصل مي شود ، تشبيه كرده است  .
        در اين شعر شاعر با انساني رو به روست كه نعمت دنيا نمي تواند چشم و دل او را سير كند  .
        او براي نشان دادن اين عجز و ناتواني ، صورتي را در خيال خود مي جويد كه اين حال را براي مخاطب عيني سازد.اين صورت خيالي ، چاهي است كه بخواهند آن را با شبنم پر كنند  .
        مشبه:آن هيئتي است كه از ارتباط  نعمت دنيا و انسان طمع كار پديد مي آيد
        مشبه به : صورتي است كه از پيوند چاه و شبنم تحقق
        مي يابد .
        وجه شبه : ناتواني يك چيز كوچك براي پر كردن يك حجم وسيع است .
        چنان كه مي بينيد ،(( وجه شبه ))از دو چيز و ارتباط آن ها حاصل شده است  .

        تشبيهي كه وجه شبه آن اين گونه باشد ، (( مركب )) نام دارد .

        مثال :
        بر گل سرخ از نم ، اوفتاده لآلي          
        همچو عرق بر عذار شاهد غضبان
                          (( سعدي ))

        در اين شعر(( مشبه )) و(( مشبه به )) حالتي است كه از چند چيز پديد آمده اند  .
        مشبه : قطره شبنم روي برگ گل سرخ
        شاعر صورت خيال انگيزي مي جويد تا آن را مشبهبه قرار دهد .
        مشبه به : قطره ي عرق بر چهره ي زيبا روي خشمگين
        وجه شبه  : قرار گرفتن چيزي شفاف بر روي صفحه اي سرخ رنگ  .
        شاعر شفافيت را از عرق و سرخ رنگي را از چهره ي زيبا روي خشمگين مي گيرد و آن دو را با هم تركيب
        مي كند  .


        استعاره ي مُصَرَحه ( آشكار ) :

        بيان (( مشبه به )) و اراده ي تمامي اركان تشبيه  .
        در استعاره لفظ در غير معني اصلي به كار مي رود  .

        مُصَرَحه ( : آشكار ) ناميدن اين استعاره به سبب آن است كه از طريق (( مشبه به )) ، به آساني مي توان به  (( وجه شبه ))  و (( مشبه )) دست يافت  .

        غرض از استعاره ي مُصَرَحه :
        اغراق ، تاكيد ، مجاز ، محسوس و عيني كردن امور و ... است  .

        تشبيه ، ادعاي همانندي و استعاره ادعاي يك ساني است  .
        استعاره از تشبيه رساتر و خيال انگيز تر و در برانگيختن عواطف ، مؤثرتر است  .  زيرا خود از درون تشبيه بليغ ، كه رساترين تشبيه است خلق مي شود  .



        مثال :

        بتي دارم كه گرد گل ز سنبل سايه بان دارد   
        بهار عارضش خطي به خون ارغوان دارد
                              (( حافظ  ))

        به كلمات بت ، گل ، و سنبل دقت فرماييد
        آيا اين كلمات در معني اصلي خود به كار رفته اند يا شاعر توصيفي خيالي از كسي كه به او عشق مي ورزد را نمايان ساخته است .

        با كمي دقت مي فهميم كه حافظ براي آن كه اغراق را در بيان زيبايي به اوج برساند و كلام خود را خيال انگيز سازد ، از يار خود (( بت )) ، از چهره ي او به (( گل )) و از زلف او به (( سنبل )) تعبير مي كند  .
        آنچه به شاعر اجازه مي دهد تا اين واژه ها را در معني مورد نظر خود به كار برد ، پيوند شباهتي است كه ميان معني اصلي واژه و معني غير اصلي آن وجود دارد  .
        بت ، گل ، سنبل زيبا هستند ، معشوق و روي و موي او نيز زيباست  و  همين زيبايي يعني صفت مشترك ميان اين دو گروه ، به شاعر امكان استفاده از اين واژه ها را در معاني مورد نظر خود مي دهد . زيبايي اين هنر شاعرانه در اين است كه شاعر شباهت يار را به بت و
        چهره و موي او را به گل و سنبل به حدي مي داند كه يك ساني آن ها را ادعا مي كند و اين
        يك ساني را غير قابل انكار مي انگارد  .
        اين صورت خيالي (( استعاره ي مُصَرَحه )) است كه معمولا آن را استعاره مي ناميم  .

        پس در اين بيت :

        بت : استعاره از معشوق است
        گل :استعاره از روي زيبا معشوق
        سنبل : استعاره از موي زيبا معشوق

        مثال :

        هزاران نرگس از چرخ جهان گرد     
        فرو شد تا بر آمد يك گل زرد
                        (( نظامي ))


        نرگس  : استعاره از ستارگان است
        گل زرد : استعاره از خورشيد  .
        در اينجا شاعر ستارگان را به نرگس و خورشيد را به گل زرد تشبيه كرده است  .
        كه در اينجا ما تنها با  ((مشبه به )) كه همان نرگس و گل زرد مي باشد رو به رو هستيم  .

        مثال :

        نفسي بيا و بنشين  ، سخني بگو بشنو     
        كه به تشنگي بمردم بَرِ آب زندگاني
                             (( سعدي ))

        تشنگي  : استعاره از نيازمندي شاعر .
        آب زندگاني : استعاره از دوست و يار مي باشد .



        استعاره ي مكنيه  )كنايي ) ، شخصيت بخشي ( تشخيص ) :

        (( مشبهي )) است كه به همراه يكي از اجزا يا
        ويژگي هاي  (( مشبه به )) مي آيد  .
        اين ويژگي (( وجه شبه )) يا يكي از(( وجه شبه هاي )) بين (( مشبه )) و (( مشبه به ))
        است .

        اين جزء يا ويژگي مي تواند به (( مشبه )) اضافه گردد يا به آن اسناد داده شود  .
        استعاره ي مكنيه اي كه از اضافه شدن چيزي به مشبه ، به دست آيد ، همان است
        كه (( اضافه ي استعاري )) خوانده مي شود .

        استعاره ي مكنيه اي كه (( مشبه به )) آن انسان باشد ، (( تشخيص )) يا  (( انسان انگاري )) نام دارد .
        زيبايي استعاره مكنيه در گرو جزئي است كه از
        (( مشبه به )) انتخاب و به همراه
        (( مشبه )) ذكر مي شود  .
        استعاره ي مكنيه از استعاره ي مصرحه و تشبيه بليغ تر و مؤثر تر مي باشد  .

        استعاره ي مكنيه بر دو نوع است :

        1)جزء يا ويژگي (( مشبه به )) به (( مشبه )) اضافه مي شود كه آن رااضافه ي استعاري مي خوانيم  .

        2)جزء يا ويژگي (( مشبه به )) به صورت يك گزاره به (( مشبه )) كه نهاد جمله است نسبت داده مي شود  . 


        مثال  :

        به صحرا شدم ، عشق باريده بود  .
                     (( بايزيد بسطامي ))


        در اين جمله عشق به فعل باريدن نسبت داده شده است
        از آنجا كه مي دانيم عشق باريدني نيست در مي يابيم كه عشق در معناي غير اصلي خود به كار رفته است  .  يعني عشق به چيزي مانند شده كه باريدني است . مانند باران يا برف  .

        عشق : مشبه
        باران : مشبه به

        شاعر براي اينكه مخاطب نشانه اي داشته باشد تا از طريق آن ، باران ( مشبه به ) را بيابد ، يكي از ويژگي هاي آن را كه باريدن است ذكر مي كند  .
        اين كار سبب پيدايش (( استعاره ي مكنيه ))
        مي شود  .

        مثال :

        تو را ز كنگره ي عرش مي زنند صفير        
        ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است
                                  (( حافظ ))

        در اين مثال با كمي دقت در مي يابيم
        كنگره ي عرش : اضافه ي استعاري است و كنگره در معناي اصلي خود به كار نرفته است چون عرش كنگره ندارد .
        و عرش به كاخي تشبيه شده است كه كنگره دارد
        و كنگره يكي از ويژگي هاي كاخ مي باشد  نه عرش  .

        پس :
        عرش : مشبه
        كاخ : مشبه به

        مثال :

        ديده ي عقل مست تو،چرخه ي چرخ پست تو  
        گوش طرب به دست تو،بي تو به سر نمي شود
                                  (( مولوي ))

        در اين بيت شاعر عقل را به انساني تشبيه كرده است و بارزترين ويژگي آن كه چشم و ديدن مي باشد به آن نسبت داده است و شخصيت بخشيده است  .
        ديده ي عقل : اضافه ي استعاري است  .
        و چون (( مشبه به )) آن انسان مي باشد يعني انسان انگاري يا تشخيص دارد  .

        ديده ي عقل
        عقل : مشبه
        انسان : مشبه به
        ديده : از ويژگي هاي مشبه به ، وجه شبه




        همچنينين در مصراع دوم :


        گوش طرب
        طرب : مشبه
        انسان : مشبه به
        گوش : از ويژگي هاي مشبه به  ، وجه شبه

        در اينجا نيز چون (( مشبه به )) انسان است
        باز با تشخيص رو به رو هستيم  .

        مثال :

        گاه تنهايي صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد / شوق مي آمد دست در گردن حس مي انداخت / فكر بازي
        مي كرد  .

        در اولين جمله شاعر (( نهاد )) يعني (( تنهايي )) را به انساني تشبيه كرده كه صورتش را به پس پنجره مي چسباند  .  ما (( مشبه به ))  يعني (( انسان )) را از طريق گزاره اي مي شناسيم كه شاعر براي تنهايي مي آورد  .
        تنهايي : يك استعاره ي مكنيه از نوع دوم است .
        ( يعني اضافي نيست )
        و اين استعاره را ( تشخيص ) نيز مي ناميم ، زيرا
        (( مشبه به )) آن  (( انسان )) مي باشد .

        در جمله دوم و سوم  (( آمدن )) ،
        (( دست در گردن انداختن )) و (( بازي كردن ))
        افعال انساني مي باشند و وقتي شاعر اين افعال را به (( شوق )) ، (( فكر )) اسناد مي دهد ،
        در مي يابيم كه شاعر ، آن دو را به انسان تشبيه كرده و به آن ها شخصيت بخشيده است .

        گردن حس نيز اضافه ي استعاري از نوع انسان انگاري
        و تشخيص است  .

        حس : مشبه
        انسان : مشبه به
        گردن : وجه شبه يا ويژگي مشبه به



        تفاوت (( اضافه ي استعاري )) و
        (( اضافه ي تشبيهي )) در اين است :

        كه در اضافه ي استعاري (( مشبه )) به همراه  يكي از ويژگي هاي (( مشبه به )) مي آيد  و اين ويژگي در معناي اصلي خود نمي باشد .



        مانند :

        چنگال مرگ

        در اينجا چنگال در معني حقيقي خود به كار نرفته است چرا كه مرگ چنگال ندارد
        بلكه مرگ به حيوان درنده اي مانند شده است كه چنگال دارد  .
        حيوان درنده مي شود (( مشبه به )) و چنگال يكي از ويژگي هاي (( مشبه به )) مي باشد  .


        مرگ : مشبه
        حيوان درنده : مشبه به
        چنگال : ويژگي مشبه به  است ، وجه شبه

        در اضافه تشبيهي (( مشبه )) به  همراه (( مشبه به )) مي باشد و(( وجه شبه )) و ويژگي هاي  (( مشبه به )) در آن حذف مي شود  .

        مانند :
        باران رحمت
        در اينجا رحمت به باران تشبيه شده است كه بر زمين
        مي بارد  . و باريدن ويژگي باران( مشبه به )
        مي باشد .

        رحمت : مشبه
        باران : مشبه به
        باريدن : وجه شبه

        به علت حجم زياد مطلب مجبور شدم در دو بخش بياورم بخش اول شناخت آرايه هاي ادبي را . از توجه تان ممنون و سپاس گزارم
          نويسنده : ياشار حسنيني

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۸۹ در تاریخ جمعه ۳ تير ۱۳۹۰ ۱۰:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۰ شاعر این مطلب را خوانده اند

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1