سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ادبیات
        ارسال شده توسط

        مریم عطار مقدم

        در تاریخ : يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ۲۱:۲۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۸۰ | نظرات : ۶

        ادبیات
        توی ایستگاه منتظر اتوبوس بودم صبح زود بود و هنوز از فرط خواب چشام خماری میرفت، طبق معمول سر گرم تفریح همیشگی خودم یعنی زیر نظر گرفتن آدما و تشخیص شخصیت واخلاق آنها از روی طرز لباس پوشیدن یا حرکات ورفتارشون بودم .
        کنارم دختر وپسری نشسته بودن که انشاالله خواهرو برادر بودن یا لا اقل از نوع دینیش به هر حال دختر در حال صحبت کردن بود وپسر هم که از پر حرفیش دود از سرش بلند می شد بالاجبار گوش می داد وهر از چند گاهی سرش را به علامت تایید تکون می داد
        در سمت چپم کمی جلو تر از محل ایستگاه جوانی با لباس سربازی ایستاده بود که البته همچین جوون جوون هم نبود.معلوم بود که در طول خدمت مقدس سربازی اش بارها از پادگان فرار کرده و یه ده سالی اضافه خدمت خورده  و از چهره ی متفکر وناراحتش میشد خوند که در فکر فرار بعدیه. دلم براش سوخت خواستم برگردم خونه و سری سریال "فرار از زندان" را براش بیارم .شاید با استفاده از حقه های مایکل تونست فرار موفقی داشته باشه .
        با از جا برخاستن آن خواهر وبرادر نگاهم متوجه اتوبوسی شد که به ایستگاه نزیک می شد. سریع از جا برخاستم وبدون توجه به دیگران به حالت دو ماراتون خودم رو به اتوبوس رساندم که شاید جایی برای نشستن پیدا کنم در بین این مسابقه ی دو هنگام سوار شدن به اتوبوس،مردی که همزمان با من در حال سوار شدن بود توجهم رو جلب کرد.به اندازه ی چند ثانیه آن مسابقه جان فرسا رو فراموش کردم چون چهره اش خیلی آرامش بخش بود حتما الان  فکر می کنی یه جنتلمن بوده با قد 190 چار شونه ،چشمای آبی وموهای طلایی ویه دندون طلا!آخه آی کیو ! این کجاش آرامش بخشه ؟ اصلا هم این شکلی نبود.با قدی متوسط ،اندامی تقریبا فربه داشت با موهایی که از لا به لای انبوه آن چند دانه تار موی سفید دیده میشد، با این که چشمانش رو که فکر می کنم کمی روشن بود،در پشت قاب عینک پنهان کرده بود اما آرامش رو به راحتی میشد در اون دید.فکر نکنید من فضولما.فقط از سر کنجکاوی بود.در طول مسیر فکر این که اون چه کاره ست یا چه چیز باعث این آرامش شده مثل خوره افتاده بود به جونم . با خودم گفتم شاید دکتری،مهندسی چیزی باشه.اما نه .اون انقد آروم بود که انگار از هفت دولت آزاده و یه جورایی داره تو یه دنیای دیگه سیر میکنه و دچار بیماری خود ریلکسی هست.شایدم روان پزشکه. آره درسته.روان پزشک ها ازین جور بیماریای روانی میگیرن.  از طرز لباس پوشیدن وسرو وضع مرتبش مشخص بود که تحصیل کرده ست.به دانشگاه که رسیدم ذوق مرگی دیدن دوستام وهمکلاسی هام ،آن مرد را ازیادم برد.اون روز با استادی جدید کلاس داشتیم درس تاریخ ادبیات جهان.با دوستان در حال گفتگو بودیم که استاد ممکن است چه شکلی باشه. یکی میگفت به نظرم تریپ کهن داشته باشه. .یکی دیگه میگفت حتما شکل دانته است یااینکه خیلی ادبی صحبت می کنه و به جای" بله" می گه" آری"  !در همین حین استاد وارد کلاس شد ، اما او نه پیر وفرطوط بود نه شکل دانته یا هر شاعر دیگه. بر عکس به جای" بله "  می گفت"یس"اما نکته ی مهم این بود که چهره ای سرشار از آرامش داشت.عمرا اگه حدس زده باشی که اون همون مردی بود که تو اتوبوس دیده بودم و کلی هم درد و مرض بهش چسبونده بودم.حالا فهمیدم دلیل اون همه آرامش چی بود......
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۸۵۶ در تاریخ يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ۲۱:۲۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4