سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      //تراوشات يك ذهن تبدار//
      ارسال شده توسط

      بهرام الهی

      در تاریخ : يکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۰۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۷۳ | نظرات : ۰

      هوا ابری ست  
      نمی دانم-از باران چرا خبری نیست!

      یعنی تقصیر خورشید است
      که سری به دریا نزده بود؟
       
        از بابا می پرسم که دکانش را تا نیمه باز گذاشته بود
      و چشمانش را باز-باز
      ترازوی دکانش را هم سنگ می کند
      تا برای بازی هفت سنگ اماده شود  
      مرغابی توی کوچه اینبار برای جوجه هایش پفک نخرید
      و به حرفهای مربی بهداشت گوش کرد
      و من
      که حالا دیگر غذایم را با نوشابه نمی خورم
      چون پولی ندارم  
      نزدیک مهر شده و مهرت به دلم نشسته
      کیف کولی م را بر می دارم
      تا بعد از چند ماه انرا باز کنم
      و به یاد مداد دوستم که دیگر نیست اه بکشم  
      یاد رکابی توریم افتادم که وقتی می پوشم وجدانم را سوراخ سوراخ نشان می داد-
      و ساعتم را که دوست داشتم همیشه
      با اینکه کوچک بود اما سر وقت حالم را می گرفت  
      می خواهم حیاط کودکیم را ببندم تا گوسفندان خیالم
      علفهایش را نخورند
      انشب که رفتی بغض حامله ام-در انتظار اشکم
      سزارین شد و دو قلو زایید  
      و صورتم سرخ شد برای اولین بار حالا می خواهم روی طنابت راه بروم
      تا دور میدان اگر چرخیدم
      تعداد سرگیجه هایم را بشمارم تا
      اهسته بخوابم
      دیروز لج بازیم گل کرده بود
      و عکسهای سیاه و سفیدم را با
      نو شابه سیاه کوکا عوض کردم
      حالا باید- اینبار
      گنجشکهای کتابم را با تیر بزنم
      و بعد با خیال راحت- به دیوار کاهگلی همسایه
      تکیه کنم
      و بروم قبرستان تا سنگ قبری بدون نام بیابم
      و با تمنا به کبو ترهایش اب بدهم
      تا سرشان راه کلاه بگذارم
      و برای پسر همسایه که زبانش می گرفت
      سر کبو تر ببرم تا بخورد
      -افسارم را چه خوب با میخ طویله به مبل خانه بستم-
      و زبانم را روی طناب حیاط پهن کردم
      تا گنجشکها
      ارزنهای زبانم را که دویست بار
      تکرار کرده بودم(امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا)
      بخورندتا نمیرند  
      -حالا دیگر کانال سوئز هم به کانالهای تلویزیون اضافه شده
      و بجز اب معدنی -چیز دیگری را نشان نمی دهد
        می خواهم به نگاه لاغرت- ب کمپلکس بدهم
      تا -دیده شوم
      می دانی که! دفترچه بیمه ام فقط یک برگ داشت؟!  
      انشب کفشهایم راچه خوب جفت کردی!
      وقتی -بندهایش را عوض کردم
      و بخاطر تو بود که بیست و هشت دندانم را
      به هم فشار دادم
      تا- فشار خونم کمی بالا برود
      دکترم می گفت:
      چهار دندان عقلت هنوز رشده نکرده
      به گمانم سکته کرده اند!
      ……
      –دیگر خسته ام–
      ستاره ها-حالا دیگر ارامش زمینند
      حتی وقتی که
      شهابی -سینه شان را می خراشد و می رود
      ……
      و هنوز نمی دانم
      چرا؟- در اوج تابستان
      به ستاره قطبی که فکر می کنم
      سردم می شود   ((و برای اولین بار قلبم تند-تند زد))
      رئیس بانک می گفت:
      خوشا بحال شما که بدون باز کردن حساب در بانک
      برنده شدید!!  
      –اینهم پنج هزار تومان-بفرمایید-   و افسوس که   چه زود از خواب بیدار شدم
       

      + تاريخ چهارشنبه 24 شهریور1389ساعت نويسنده بهرام | آرشیو نظرات


      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۴۵۲ در تاریخ يکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۰۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
      ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

      رضا حمیدی راد(احسان)

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      معصومه خدابنده

      ما که رسوای زمینیم چه حسرت که شبی ا مشت تمان پیش اهالی زمان وا بشود
      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1