سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        کلاس2
        ارسال شده توسط

        حسین خسروجردی (خسرو)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۰۲ | نظرات : ۸

        ادامه کلاس 1
        به لبخند اون یکی نگاه کنین . 
        زمستان ، هوای بیرون سرد است و لباس غواصی گرم . یک دفعه کنار چولان ها مار چنبره می زد یا مرغ های دریایی که بین چولان ها تخم گذاری کرده بودن ، می پریدن به هوا و ترس می افتاد توی دلمان .
        بعضی وقت ها هم توی گودی جای گلوله ی خمپاره می افتادیم و زیر پاها خالی می شد و آب تا روی سرمان می اومد در هوای سرد .
        عراقی ها برای این که جلویشان را ببینن ، چولان ها را با کامبین می بریدن . یکی از شب ها همین سعید احمدی که می بینید از بچه های گراش و سط چولان ها بود . عراقی ها آمدن . نه داد زد ، نه فرار کرد . همان جا موند و بی سر و صدا تکه تکه شد و مزارش آب های آن جا شد . 
        به چشم اون یکی نگاه کنین . 
        گردان غواص ما خط شکن بود . شب اول ما باید در ورودی میدان مین ، خط را می شکستیم ، با دشمن درگیر می شدیم و منتظر می موندیم تا بچه های دیگر واحدها برسن . آن شب بچه ها دلاورانه خط را شکستن . به میدان مین هم رسیدن ، معبرها را هم باز کردن ، اما تیربارهای بی رحم عراقی ها به آنها امان ندادن . 
        بچه هایی که ماه ها با هم بودیم ، اکثرشون پرپر شدن . کانال ها بوی عطر عجیبی می دادن . منور ها بر پیکر غواص ها نور می پاشیدن و ماه کمی آن طرف تر بر پیکر های غریب ، آوازهای دلتنگی می خواند . 
        نمی تونستم باور کنم دوستانم رفتن . کنار ورودی معبر ، تعدادی از بچه های شهید توجهم را جلب کردن . اومدم بالای سرشان . پیکر اولین کسی را که دیدم ، شناختم . پیکر کمال بود . آرام و سر به زیر گوشه ای از میدان مین آرمیده بود . به نزدیکی اش اومدم . لباس غواصی هنوز بر تنش بود . دوست داشتم چهره اش را سیر نگاه کنم . به چشم هایش دقیق شدم که دیگر پلکی نمی زد و دهانش که پر از گل و لای بود . تعجب کردم که چرا گل و لای ! پاهایش هر دو قطع شده بود . دل کندن از او برایم سخت بود .
        عملیات کماکان ادامه داشت و نیروهای تازه نفس جایگزین ما شدن. به عقب که اومدیم ، هنوز گل و لای دهان کمال ذهنم را به خود مشغول کرده بود . یکی از بچه ها را دیدم که آن شب کنار او بود . وقتی که جریان را از او پرسیدم ، گفت : کمال از درد به خود می پیچید ، نمی خواست صدایش در بیاید و عملیات لو برود . به همین خاطر ...
        - اون موقع آنان دم را غنیمت شمردن و روی مین رفتن ، روی سیم خار دار خوابیدن ، در آب های خروشان و سرد اروند فرو رفتن ، در برف و بخبندان غرب روی کوه ها تحمل کردن ، در صحراهای داغ جنوب تشنگی کشیدن ، از زن و بچه ، درس و دانشگاه ، پست و مقام ، خانه و امکانات ، شهرت و افتخارات گذشتن . سختی های طاقت فرسا را تحمل کردن . زجر و درد و زخم ها و جراحت ها را به جان خریدن که چه ؟ دم را به غنیمت بشمارن .
        امروز هم ، ما باید پا روی علائق ، وابستگی ها و هواهای نفسانی بزاریم .
        ما نباید نفس خود را روی سیم های خاردار دنیا طلبی و عیش و عشرت و تجملات بندازیم .
        ما باید مین های خودخواهی و خودبینی و زیاده طلبی را خنثی کنیم ، چرا ؟
        اما اگه خوب نزدیک بشین ، پسرا می تونین جوابشو از خودشون بشنوین که دارن زمزمه می کنن . برین جلو ، خم شین . نزدیکتر . (او بلند زمزمه می کند) : «پسرا ، دم را غنیمت بشمرین . کاری کنین زندگیتون استثنایی باشه»
        دانش آموزان به عکس های شهدا روی دیوار خیره شده ان . همه غرق در فکرن .

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۵۰۵ در تاریخ دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0