سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 19 فروردين 1404
  • شهادت آيت الله سيد محمد باقر صدر و خواهر ايشان بنت الهدي توسط حكومت بعث عراق در سال 1359 هـ‌.ش
10 شوال 1446
    Tuesday 8 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      سه شنبه ۱۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      وروجک 2
      ارسال شده توسط

      منوچهر مجاهدنیا

      در تاریخ : يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۸۲ | نظرات : ۱۲

       
       
      طنز دنباله دار!
      "  قسمت دوم "
       
      - سلام وروجک پیدات نبود ! حال و احوال ات چطوره ؟
      - هی آقاهه ، داری تملق میگی ، حالا به من هم سلام می کنی ! نکنه ترسیدی ؟
      - سلام گفتن که کوچیک و بزرگ نداره ، خب چیکارا کردی بالاخره رفتی مدرسه ثبت نام کنی ؟
      - امروز با مامانم رفتم ، رفتیم توی دفتر مدرسه ، پیش اونی که بهش می گفتن مدیر ، نمی دونم اصلا مدیر بود یا نه ! مامانم گفت :
      - میخام اسم این بچه را بنویسم .
      آقاهه که سرش مو نداشت و تاس بود ، جواب داد:
      - خانم دیر اومدید ، تمام کلاسامون پُره .
      مامانم گفت :
      - آقای مدیر ببخشید حواسمون نبود . حالا یه جوری اسم این بچه را بنویسید .
      آقا مدیره گفت :
      - خانم نمی شه !
      مامانم گفت :
      - شما صندوق همیاری مدرسه دارید ؟
      آقاهه گُل از گُل اش شکفت ، گفت :
      بعله خانوم ، میخاین کمک کنین ؟
      مامانم گفت :
      - به شرطی که اسم این بچه را توی کلاس اول بنویسین ، آقاهه فکری کرد و گفت :
      - حالا چقدر کمک می کنین ؟
      مامانم گفت :
      - یه چک بهتون میدم با 7 تا صفر و یه عدد .
      آقای مدیر این حرف را که شنید خیلی شکوفا تر شد. گفت : - اختیار دارین مدرسه خودتونه . اما یه اشکال هست آیا بچه تون مدرک مهد کودک داره ؟ چون الزامی ست .
      مامانم گفت:
      - بعله که داره ، درسته تک ماده کرده ولی قبول شده . آقاهه گفت  :
      - شناسنامه و کپی اونو بدین .
      مامانم گفت :
      - آقای مدیر شناسنامه اش گُم شده ، شناسنامه باباشو با شناسنامه خودم آوردم ، اسمش توی هر دوتا شناسنامه هست ، اما عکس ها مال خودشه !
      مدیره  دستش را کشید روی سربراقش و گفت :
      - این که دیگه اصلا  امکان نداره ، شناسنامه هویت آدمه ، آدم بی شناسنامه هویت نداره !
      مامانم گفت :
      - آقای مدیر اگه دوی رقم اول چک را یه یک هم اضافه کنم مشگل هویت حل است و اسمش را می نویسید ؟
      آقای مدیر این بارچانه اش را خاراند ،مثلا داشت فکرمی کرد: - خانم این خلاف مقرراته اما چون آینده این بچه با درس نخوندن به خطر میافته ، این بار را برای شما استثنا قائل میشیم . مامانم چک را کشید و داد دست مدیر و اسم من رفت توی دفتر کلاس اولی ها !
      - عجب ! پس تو هم بالاخره اینجوری رفتی مدرسه !
      - آره که رفتم ، پس چی خیال کردی !
      - باشه وروجک حالا ببینیم توی مدرسه چه دسته گُلی به آب میدی !
      - هی آقا ، پُر رو نشی ها !  وقتی رفتم مدرسه برا همه شون  دارم بعدا به گوش ات می رسه !
      - خب دیگه بسه بچه ! وبت را ببند برو شامت را بخور و بخواب ! صبح باید پاشی بری مدرسه !
       
      ادامه دارد ...                                                       
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۴۴۷۱ در تاریخ يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1