جمعه ۲ آذر
تکنیک های نوین در سرایش شعر سپید(1)
ارسال شده توسط احمد ملک نژاد در تاریخ : سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۳۴
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۵۸ | نظرات : ۸
|
|
با سلام بر تمام خوانندگان این متن.. این متن بخش اول از یک متن بیست و دو صفحه ای درباره چند تکنیک نوین در سرایش شعر سپید هست که در چند بخش در اختیار دوستان قرار می گیرد..امید است که مورد استفاده دوستان قرار گیرد.در ابتدا کمی درباره شعر و سرایش آن بحث خواهد شد و در ادامه این تکنیک ها مورد بررسی قرار خواهند گرفت.. دوست دارم با همین زبان شکسته و بسته از طرف یک آدم شکسته و بسته به توضیح برخی از مطالبی که به نظرم می تونه تا حدی به افزایش (شاید) کیفیت سروده های سپید دوستان موثر باشه بپردازم. اول از همه باید توضیح بدم که تمام این تکنیک ها الزاما ساخته نویسنده این متن نیست بلکه در کارهای شاعران قبل هم شاید وجود داشته باشه..و دیگر این که مطالب این نوشتار بیشتر برای کسانی است که در ابتدای سرایش اشعار خودشون هستند و شاید برای دیگر دوستان کمتر تازگی داشته باشه.. البته سعی می کنم با همین زبان عامیانه کار رو ادامه بدم و به مباحث فنی زیاد وارد نشم چون به نظرم میشه تا حد ممکن این تکنیک ها را بدون توسل به روش های انتقادی رایج که مستلزم آگاهی اولیه از اون ها هستش و خوانندگان این اثر رو محدود به افراد خاصی می کنه توضیح داد. خوشحال هم میشم که دوستان با نظرات خودشون من رو از کاستی های این نوشته مطلع کنند. در این جا به توضیح چند تکنیک که در حدود 400 سروده ام که (برخیشون تا هجده صفحه و برخی هم به پنج کلمه محدود میشن) تاکنون مورد استفاده قرار گرفته می پردازم..البته بخشی از تکنیک مکث رو در دفتر شعر چاپ شده ام در نشر ناکجا به نام B-52 می تونید به صورت مشروح مطالعه کنید که دیگه این جا توضیح نمیدم. این تکنیک ها به ترتیب عبارتند از: تاخیر (اعم از موازی و متقاطع)..هم صدایی (اعم از درونی یا بیرونی)..مکث پنهان..برش..حذف فعل و جانمایی. سعی می کنم این تکنیک ها رو تا حد ممکن با استفاده از اشعاری که تاکنون باهاشون سرودم توضیح بدم تا در حد امکان ابهام از ذهن خوانندگان این متن خارج بشه..البته به نظرم قبل از اون یک توضیح کوچیک درباره فرایند سرایش یک شعر داشته باشیم مفید فایده واقع بشه. شعر چیست؟ البته این پرسش خیلی کلی هستش و پاسخ به اون هم به نظرم نمی تونه زیاد برامون سودمند باشه..شاید اگر این سئوال رو به چند سئوال کوچک تر بشکنیم به نتیجه مفیدتری برسیم..این که شعر در راستای چه هدفی سروده میشه؟ چرا شعر و نه داستان؟ آیا این دو واقعا جداپذیر هستند؟ و سئوال های دیگه. مباحثی که در این جا طرح می کنم صرفا نظر خود من هستش و به هیچ وجه قصد تعمیم اون به سایر شاعرا رو ندارم..برای خود من شعر در اکثر مواقع (نه همه موارد) پاسخی به یک پرسش هستش که نمی تونم جواب مناسبی براش پیدا کنم یا به عبارت دیگه پرسشی که جواب معینی نداره یا جوابش میشه بیشمار جواب باشه..از این دست سئوال ها زیادند..مثلا این که چرا او من رو ترک کرد؟.. چرا این همه نابرابری وجود داره؟.. چرا رابطه ما اون گرمای سابق رو نداره؟.. چرا.. و حتی این که چگونه می تونم یک ویژگی معشوقم رو استثنایی و ویژه جلوه بدم؟.. چگونه میشه جهان رو تغییر داد؟.. و هزاران سئوال دیگه که اکثر اوقات به جواب واضح و مشخصی نمی رسیم یا با بیشمار جواب مواجه میشیم..حتی گزاره های اخلاقی و مثل های ادبی هم می تونند پرسش برانگیز باشند مثل آیا هر گردی گردویه؟..آیا اخلاق در جامعه حالتی ایستا و یکسان داره؟..شاید این رو بشه ناشی از ذات شعر دونست که یک هنر رمانتیک تلقی میشه و تو رمانتیسم رسیدن به جواب مشخص تقریبا وجود نداره..ولی با این حال همیشه لازم نیست که ما دنبال سئوال های کلی درباره وقایع..احساسات و جهان بیرونمون باشیم تا به شعر برسیم. برخی اوقات خود زبان هم به ما کمک می کنه که با به چالش کشیدن اون به شعر برسیم..مثلا برای خود من همیشه سئوال بود که چرا نوع اسم گذاری هواپیماهای بمب افکن مثل ویتامین هاست و این باعث سروده شدن ""B-52شد..به همین راحتی..که در این قسمت از شعر ""B-52 اومده: آن هنگام که هدایای آسمانی سر می رسند آن کپسول های چند تنی ویتامین B52 ویتامین F22 با موشک های گور بُردش بسته های C130 ویتامین های بالدار رویایی با هزاران چتر باز یا اصلا چرا اسب ها دنده دارند بعد ماشین هم دنده داره و این که آیا میشه با وجود نامگذاری یک خودرو به نام نوعی اسب یعنی سمند از این استفاده شاعرانه کرد که بخشی از شعر "خواستگاری" شد: و من رانده از سمند که اسب نجیبیست گر چه طعم آزادراه را نچشیده باشد به بزرگراهی قانع باشد در کوچه ای خاک بخورد در پارکینگ شسته شود ... شلاق پدالی گازش بزند و افساری دیگر ترمز ... سمند شاید خلقتی ناقص داشته باشد که تنها پنج دنده دارد و دنده ای دیگر در پشتش در قفسه سینه اش .... صد اسب بخار دارد که در سربالایی دمشان سرد است و بخاری ندارد و آب را در روغنش گهگاه قاتی می کند فکر کنم تا همین جا فعلا کافی باشه البته در ادامه باز هم به این مباحث بر می گردیم و بیشتر اون رو بررسی می کنیم..
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۴۲۸۸ در تاریخ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۳۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.