سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شعر از دوران باستان تا امروز
        ارسال شده توسط

        فرید عباسی

        در تاریخ : چهارشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۰۲:۵۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۳۰ | نظرات : ۱۵

        شعر از دوران باستان تا امروز :
        با درود و سلام بر آنانی که در ادوار تاریخ گامهای بلندی در راستای اعتلای ادبیات جهان برداشتند  افرادی که اگر نبود همت انان که چون پیامبران روشنگر راه مردم شدند امروز در مسلک هیچ انسانی ادیبی وجود نداشت زیرا فرهنگ و ادب و معرفت انسان را بعد از پیامبران دلنوشته های وزین و شیرن شاعران و ادیبان و هنرمندان در هر رشته ای به عرصه ی وجود اورده ااست  با این مقدمه ی کوتاه بحث را از نگاه کوتاهی بر ادبیات از آغاز پیدایش آغاز می نمایم .
         
        تا انجا که لوایح ماندگار نشان میدهند و شواهد تاریخی حکم می کنند اولین اشعار هجایی چندی دوران باستان به عنوان سروده به یادگار مانده اند
         دراین راستا باید به کتبیه ی حاجی آباد اشاره کرد که به وزن هشت هجایی است. این کتیبه یک قطعه شعر است که کریستن سن آن را از قول اندریاس پهلوی دان در مجله ی کاوه آورده است و در آن به تیرداد  شاهپور اول و ساختن عمارتی اشارت دارد و با سخنانی از شاهپور که در وزن هشت هجایی نظم شده است پایان می یابد، قسمتی  قطعه این است :
        کی چیذاغی الندری
        چیذی کی دستی نیوی است
         
        هان پاذی پذ این درکی
        ایونها ذی و تیری
        ترجمه :مردی که او این بنا به سوی مغرب بنا کرده و دستش نیکوست. پای در این دره نهاده و تیری به جانب این بنا انداخت
        از دیگر آثار این دوران می توان به کتاب حماسی  ایاتکار زریران / درخت آسوریک/ سرود کرکوی / وشعری از اوایل دوران اسلامی به زبان (کردی هورامی ) باستان که در کردستان پیدا شده است اشاره کرد
        پس از حمله ی تازیان و سقوط پادشاهی ساسانی، بی شک ادب فارسی به یکباره تحت تأثیر معارف تازیان قرار نگرفت، بلکه همان زبان فارسی که به روزگار ساسانیان رایج بود مورد کاربرد نویسندگان و شاعران بود اما باورود واژه های اسلامی با توجه به سیطره ی اسلام بر ممالک پارسی کلماتی مانند صلات ذکر غم عشق و ... وارد ادبیات فارسی شد البته در این دوران و دوران پیشین هم ما نمونه هایی از گاثهای زردشت و دیگر سخنان زردشت داریم که همگی منظوم هستند ........ شعر کلامی است تنیده ز دل که در آن نوعی از وزن بتوان یافت. زیرا «در هر یک از زبانهای دنیا، اگر شعری هست، موزون است و شعر بی وزن یا منثور از مخترعات شعرای قرن نوزدهم فرانسه بوده و تجدد خواهان زبانهای دیگر، از ایشان اقتباس کرده اند.»( وزن شعر فارسی، دکتر پوریز ناتل خانلری) در طول تاریخ همواره شعر را کلامی افسونگرانه می دانستند  کلامی که بتواند بر افراد و جامعه تاثیر بگذارد
        شاعران دوران باستان ضمنِ نوشتن شعر درباره موضوعات متعدد اگرچه به صورت کلی به هنر نمی پرداختند اما به شعر اشاره می کردند. ما در آثار حماسه سرایان دوران باستان نظیر هومر و هزیود و در آثار غزل و نوحه سرایان نظیر آرخیلوخوس، سولون، آناکرئون، پیندار و سفو اظهاراتی را درباره شعر می یابیم  . هومر یکی از کسانی است که در دوران خویش با شعر زندگی کرد و آن را خوب می شناخت و اودیسه را که با زبان ادبی خلق وبه جهان معرفی نمود هومر شعر را هدیه ی خدایان میدانسته و آن را بیان کننده ی حقیقت می شمرد او شعر را وسیله ای برای شادمانی و لذت میدانست و با ان با خداوند خویش مرتبط می شد در دوران سلامی هم افرادی چون سنایی پا به عرصه ی وجود نهادند که عرفان و ذکر را وارد شعر نمودند.   سنایی برای نخستین بار، مضمونهای زاهدانه و عارفانه و بسیاری از واژه ها و ترکیبات و اصطلاحات عرفانی را وارد شعر فارسی کرد و غزل را با مضامینی بر پایه عشق الهی و سیر ملکوتی همراه ساخت. شیوه سنایی در غزلسرایی بلافاصله مورد تقلید «عطار» قرار گرفت؛ با این تفاوت که عرفان و جا افتادگی مضمونهای عرفانی و لطافت معنوی غزل عطار بیشتر از سنایی است ...
        در ادبیات ما همواره فراز و نشیب وجود دارد  ایرلانیان از مردمانی هستند که ذاتا شاعرند و شاعر شدن آنها از همان دوران باستان تا امروز حول سه محور بوجود آمده است
        1    -  جنگها و نابسامانی های اجتماعی  و اخلاقی مردم
        2  -   میل به زیبادوستی و تمجید الهه ها و زنان و در یک کلام عشق های زمینی
        3  -  نگاه به آینده و اتصال به منشا پیدایش کائنات
        شاعرانی چون    رودکی، شهید بلخی، قردوسی، منوچهری، عنصری، ناصرخسرو، فرخیو...  که همگی در سبک خراسانی و به شیوه ی قصیده سرایی شعر گفته اند در دسته ی اول این جدول قرار دارند
        البته شاعران سبک هندی هم  که در آن اتفاقات و دگرگونی های سیاسی و ایدئولوژیک مذهبی   که در روزگار صفویان در ایران به وقوع پیوست  . تنها می شود به شعر گریزی دربار نویسندگان متکی به شمشیر قزلباش اشاره کرد که بیش و پیش از هرچیز، دغدغهء رواج وگسترش خونین مذهب تشیع را داشتند و جز به جاعلان حدیث و متشرعان شیعی و مرثیه خوانان و روضه سرایان اعتنایی نمی کردند. وهمین سیاسیت دینی ـ فرهنگی و ایدئولوژیک که با خشونت   بر مردم سراسر ایران اعمال می شد بسیاری از اهل فرهنگ و هنر و شعر را از ایران به سوی هند گریزاند/این شیوهء شعری اگرچه نخست، هدفش گریز از تقلید و تکرار مضامین کهن و در جستجوی مضامین ودرونمایه های تازه بود، بعد ها به علت مضمون بافی ها و تأکید بر پیچیدگی های لفظی و کنایی و تصویری و به کار بردن تشبیهات پر ابهام و بی مورد و تعقیدات نابه جا و نیز مبالغه در مضمون یابی های دور از ذهن ، تقریباً به سقوط شعر فارسی انجامید و اگر نبود وجود ابیات بسیار زیبا و پراکنده از برخی شاعران به ویژه صائب تبریزی و بیدل دهلوی ، چیز زیادی از شعر فارسی در این دورهء چند قرنی باقی نمی ماندبا این وجود این شاعران بیشتر در چهار چوب عشق های زمینی و گاهی کنایه امیز به وضع موجود  به شاعر می پرداختند که بیشتر انان در رده ی دوم جدول قرار می گیرند
        اما در قسمت سوم که ظهور  شاعرانی  عاشق و عارف را موجب شد و بیشتر در سبک عراقی شعر می سرودند مانند:  کمال الدین اسمعیل اصفهانی، مجیرالدین بیلقانی، رشید الدین اخسیکتی، امامی هروی، همام تبریزی، سعدی شیرازی، مجدالدین بن همگر شیرازی، اوحدی مراغه ای، حافظ شیرازی، سلمان ساوجی، مکتبی شیرازی، عبدالرحمن جامی، هلالی جغتائی استرآبادیکه بیشتر در غزل و غزل سرایی شهره شدند و بنیاد غزل بر مغازله و عشقبازی بنا شده است .غزل در لغت عبارت است از حکایت جوانی و حدیث صحبت و عشق. گاهی غزل تنها حدیث عشق نیست و مضامین اخلاقی و حکمت و عرفان و قلندریات و مسائل سیاسی را نیز شامل می شودکه البته با توجه به حکمت غزل با این وجود باز هر گونه غزلی خارج از چهار چوب عشق نیست گرچه حتی سیاسی باشد
        ما در میان هر قوم و نژادی صد ها شاعر داریم که به تناسب وضع موجود و زمانه ی خود نامور دوران خود و حتی دوره های بعدی بوده اند  بعد از ان مشکلاتی که سبک هندی برای ادبیات ایران بوجود اورد شاعران به فکر چاره ای برای باز گشت به دوران  طلایی شعر در سبک های خراسانی و عراقی شدند .. که به این دوران دوران باز گشت  ادبی می گویند.
         در قرن سیزدهم و چهاردهم، یعنی دوره بازگشت ادبی تا انقلاب مشروطیت، شاعران غزلسرا برای بازگشت به سبک شعر به شیوۀ عراقی کمر همت بستند و در غزلسرایی شیوۀ سعدی» را در پیش گرفتند. کسانی چون آذر بیکدلی، مشتاق، هاتف، ضیاء اصفهانی، رفیق، طبیب، صباحی  ، صبای کاشانی، قا آنی شیرازی، سپهر کاشانی، مجمر اصفهانی، سروش اصفهانی، محمود خان ملک الشعرای کاشانی، شیبانی کاشانی، شهاب اصفهانی، سرخوش هراتی، شهاب ترشیزی، صبوری مشهدی، ادیب الممالک فراهانی، ادیب نیشابوری، شوریده شیرازی و خاندان وصال در شیراز، سلطانی کرمانشاهی.
        شعرایی که به شیوه حافظ شعر گفته اند: میرزاعبدالوهاب نشاط، فروغی، بسطامی، حاج میرزا حبیب الله مشهدی و اینان هیچ وقت سعدی نشدند و کسی هم در جامعه بسیاری از انان را نیم شناسد و شعرشان با وجود قوام و زیبایی هایی هم که داشت چون تکرار سخن و سبک سعدی بود کسی بر زبان نراند و کسی دوباره نشنود ...! .
        شعرایی که به شیوه ساده شعر گفته اند: شاطر عباس تهرانی، عارف قزوینی، ایرج تبریزی، سید اشرف گیلانی.
        شعرای متجدد که سبک قدیم را هم حفظ کرده اند: دهخدای قزوینی، بهار خراسانی، فروزانفر، همائی اصفهانی، دکتر ناتل خانلری، دکتر رعدی، رهی معیری، و غیره«مشتاق»، «عاشق اصفهانی»، «آذر بیگدلی»، «هاتف»، «نشاط»، «فروغی بسطامی»، «مجمر»، «وصال شیرازی»، «یغمای جندقی»، «میرزا حبیب خراسانی»، که پیشوایان سبک دورۀ بازگشت بودند به تقلید از غزلسرایی شاعران بزرگ در سبک «عراقی» پرداختند
        و این دوران به دوران ما و پدید  امدن  نوعی دیگر از شعر به نام شعر نو که توسط نیما یوشیج به سر منزل مقصود وجود رسید پیوند خورد گرچه شعر نو قبل از نیما هم وجود داشت اما چون مقبول نظر نبود و نیز همه گیر نشده بود بهای زیادی به ان داده نمی شد تا اینکه افرادی چون سهراب سپهری فروغ فرخزاد اخوان ثالث و دیگران پا در رکاب این سبک گذاشتند و ان را به طور جدی وارد حریم ادبیات نمودند
        این چکیده ای بود از تاریخ ادبیات ایران ..! که بیشتر اهل فن و دانش ان را میدانند اما امروزه شعر به کجا می رود ؟ چرا شعر می سراییم ؟ چه کسی را شاعر باید بدانیم ؟ و مسیر آینده ی شعر و چشم انداز ادبیات ما چه در شعر فارسی و چه در دیگر زبانهای قومهای ایران چون ترکی و کردی و هورامی و لری و گیلکی و .... چه باید باشد و داینجاست که من باتوجه به سر گذشت کوتاهی که از ادبیات فراهم کردم که سخنی تازه نبود می خوام از دیدگاه خودم به این سئوالات پاسخ دهم

        یکی از دلایلی که در زمان معاصر شاعران بیشتری از ادوار دیگر داریم  رکود اجتماعی اقتصادی  بحرانهای روانی انسداد مجراهای ذوقی و بن بست عواطف  و در گیری با مسائل بیشمار اجتماعی و سیاسی و نژادی است دردوران گذشته که من اشاره کرده ام .. اگر آنها را از دوران ساسانیان تا دوران سبک نوین ادبی و اوایل انقلاب اسلامی  روی هم بگذاریم بیشتر از هزار شاعر خوب سراغ نداریم و یا آثارشان برایمان باقی نمانده است که البته عدد هزار را هم با گشاده دستی بسیار به کار می برم و گرنه برخی از شاعرانی را که من نام برده ام شاید دوستان نامشان را هم نشنیده باشند ...!  و  این جمله ( نشنیده اید / نشنیده ایم / نشنیده اند / یکی از مواردی است که هر شاعری را باید به فکر فرو ببرد  مثلا  نام برخی از همین شاعران را ما تنها در کتابهای تخصصی تاریخ ادبیات می بینمیم ؟ ! و این زنگ خطری است که شاعران  ما را باید هوشیار کند چرا نام حافظ / مولوی سعدی / بیدل دهلوی صائب تبریزی نیما سهراب و.... بیشتر از نام شاطر عباس طهرانی / حبیب خراسانی /ایرج تبریزی و ... بیشتر برده می شود راه و رسم این ماندگاری چیست ؟ با توجه به طولانی  شدن مطلب تنها به ذکر این نکته اشاره می کنم که ما هزاران شاعر داریم ولی ده ها شعر نداریم ...! شاعران چون باد و باران و چون برگ درختان شعر می سرایند هر کسی بلند می شود از خواب روز بعدش شاعر است ...! و در فضای مجازی  برای خودش صفحه ای می سازد و یا در سایتی عضو می شود و دیگران هم متاسفانه برایش چه چه می زنند و این درحالی است که اشعارش یا بهتر بگویم نوشته ها و دل نوشته هایش حتی در ذهن آن مخاطب  که او را تحسین می نماید نمی ماند و مخاطب حوصله ی دوباره خواندن اشعارش را ندارد ...!
         
         
        شاید سبک هندی در زمان ای از تاریخ مشکل آفرین بود چون تصویر ذهنی افراد بسیار ناچیز بود و اشعار این سبک را هضم نمی کرد با توجه به زمان ، وسعت اندیشه ها ، فراوانی واژه ها ، ودرونی شدن افکار جوامع ، زندگی پیچیده ی ماشینی و اینتر نتی امروز روز باز گشت به سبک هندی است ...! سبکی که در آن تصویر حرف اول را می زند ایهام ایجاز حرف اول را می زند و در اینده خواهیم دید که شعر به این سو خواهد رفت مشکل شعر امروز ما باتوجه به نزدیک شدن ادبیات به کلام محاوره  و ساده شدن زبان  ساده بودن و بدون آرایه بودن شعر شاعران ماست ...! امروز و در آینده شعری موفق است که زبانش زبان تصویر ادبی ایهام و ایجاز باشد همان چیزی که در شعر سبک هندی در زمان خودش منفور بود ...! جدای از شاعرانی برجسته چون بیدل و ...
        و اما نقد امروز :
        امروز نقد همانند شعر کار همه است ...!
        چون شاعران شعری نمی سرایند که نتوان نقد آنچنانی بر آن گرفت و یا باید طوری باشد که تنها افراد خاصی بتوانند ان را نقد کنند ...! شعر امروز شاعران یا نظم است که در قالب شعر نمی گنجد یا نثر است که در قالب شعر نمی گنجد ..! البته ناگفته پیداشت که در این میان ستاره هایی هم در ادبیات داریم که انان راه خود را یافته اند و ادامه خواهند داد .........
        البته به قول کسی    می گفت : باید اشعار وبلاگی را و شاعران وبلاگی را از شعر و شاعری جدا کرد.....!  انان مانند مدل های ویترین هستند که هر روز رنگی دارند و هیچ وقت شاعری ماندگار نخواهند شد . اما به نظر من همین شاعران عزیز که در وبلاگها و فضای مجازی شعر می سرایند با کمی همت می توانند تاثیرات عمیقی بر جامعه ی خود و آینده ی ادبیات این مرزو بوم داشته باشند . به شرطی که دچار خود ستایی و اعتماد به نفس کاذب نشوند نقد پذیر باشند .
        و در پایان چند نکته  حائز اهمیت است
        شاعران ما باید مطالعات خود را در سه زمینه به حد کافی برسانند  در زمینه جامعه شناسی . روانشناسی. تاریخ و خود ادبیات  شاعری  که بینش  تاریخی و اجتماعی و روانشناختی نداشته باشد تنها درد دلهای خودش را می نویسد و دلنوشته به هیچ عنوان شعر نیست و تنها درد دلی حال به هر رنگی از اوست که شاید به درد دفتر خاطراتش و یا به قول بعضی ها مخاطب خاصش بخورد ..!
        شاعران امروز باید به صداقت روی آورند و احساس خود را  بنویسند نه مدح کسی را بنمایند و نه پا در حریم شخصیتی  کسی بگذارند که در ان صورت هجویات و مهملات است نه شعر ..!
        شاعرباید همگام زمان خود باشد زبانش زبان زمان خودش باشد شاعر قرن بیست و یکم درست نیست که به زبان شاعران قرون  حتی دوازهم و سیزدهم  شعر بسرایند چه برسد به اینکه با زبان قرن هفتم و هشتم حرفشان را بزنند
        و اما شعر امروز ما باید چگونه شعری باشد ؟
        امروزه نیازهای عاطفی را که کنار بگذاریم نیاز به تعالی روحی و برون رفت از معضلات اجتماعی و سیاسی در اکثر جوامع موضوع روز است معضلات اجتماعی که ریشه در مشکلات اقتصادی مردم داشته و دارند شاعران امروز باید بر این مبنا جایگاه خودشان را پیدا کنند بزرگنمایی درد ها و غم و الام شخصی برای جامعه سوغات خوبی نیست !  و بر عکس بزرگنمای و شخصیت پرستی که در مردمان ما موج میزند باید جای خود را به ارزش  دوستی و وحدت معنایی بدهد وحدتی که انسان را در جمع به فردیت می رساند و در فردیت به عبودیت خالق می کشاند شعر ما باید شعر زبان حال روزگار مان باشد دوران باده  و طرب گذشت. دروان خیام و جام می و ساقی و ساغر تمام شد شعر امروز باید کلمات و واژه های امروز را به تاریخ بشناساند نه اینکه حرف امروز را با وازه های دوران مولانا و حافظ بیان کند زبان    واژه ارایی در شعر امروزه بسیار اهمیت دارد گاهی دوستان می گویند که موضوعی مانند عرفان را نمی توان با وازه های دیگری سرود مثلا چه بگوییم به جای ساقی و یا باده و ...؟! و اینها اصطلاحات عرفانی ما هستند و باید آنگونه سرود و زبان را همانگونه به کار برد...!  باید عرض کنم که دوران ما دوران عرفان صوفیانه نیست دوران عزلت نشینی و گفتن از لب یار و می و ساقی و باده نیست دوران خدا شناسی منطقی است و منطق امروز واژه های امروزی می طلبد اگر عرفان وجود داشته باشد( که ندارد ) . چون عرفان ما عرفانی است باستانی و کلاسیک عرفان  دراین زمان وجود ندارد چون ما عارف نداریم  واگر مفهوم عرفانی که بایزدی باستامی و ابو سعید ابولخیر شاه نعمت الله ولی و ...  به کار برده اند را امروزه  نمی توان بیان کرد نمی توان با ریا کاری و دروغ زندگی کرد / نمیتوانیم  در حالی که بر ماشین آخرین سیستم سوار شده ایم و در خیابانهای پر زرق و برق شهر با هزاران چهره ی رنگین و گاهی ننگین رو به رو می شویم دم از احساس عرفانی بزنیم یا در حالیکه زیر بار کوله باری قرض کمرمان خم می شود و هر روز با یکی دعوا داریم و همه ار دست و زبان ما ناراضی اند دم از سلوک بزنیم ...! هر واژه ای عملی ملزومات خودش را می خواهد امروز می توانیم خدا شناس . خدا پرست و خدا جوی خوبی باشیم اما نمی توانیم عارف باشیم  ..! پس به طبع باید واژه های خدا پرستانه و خدا جویانه ی خود را امروز ی به کار ببریم  و با کلمات کهنه بازی نکنیم ،  شعر بسراییم شعری که شعور زمان ما را دارا باشد شعری که بیان کننده ی حقیقت زندگی این عصر است و یا شعری که برای اینده است  طومار ها نوشته شده است هزاران شاعر در لابه لای تاریخ گم شده داند و اثری از انان نیست و راز جاودانگی عده ای در همراهی تاریخ زمان و صداقت و حقیقت بوده است   فردوسی مدافع حقیقی ملیت خود بوده است سعدی روشنگر واقع بین جامعه ی زمان خود بوده است حافظ سر دار عرفان زمان خود بوده است و سهراب و شاملو و دیگران هم به همین شیوه که اکنون ما انها را بیشتر از دیگران می شناسیم پس باید در اوج صداقت کلام و عمل شیره ی  اخلاص را در بیان خود بیاوریم و حدیث انسان بودن در زمان را به تصویر بکشیم  و آنگونه شعر بسراییم که هستیم و یا می بینیم نه کلام خود را با ریا کاری به نام شعر به آیندگان منتقل کنیم که روزی پرده برون خواهد رفت و هر کس که در پس این پرده نبوغی داشته است نمایان می شود و انان که در کلام خود صادق نبوده اند در تیرگی تاریخ فرو خواهند رفت  ....
         
        امیدوارم شاعر باشید و بدرخشید
        پایان
        فرید عباسی / 28/1/93
         
         
         
          .

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۷۲۷ در تاریخ چهارشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۰۲:۵۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1