سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اولین شعرتان چه بود یادتان هست ؟؟؟
        ارسال شده توسط

        رضا حمیدی راد(احسان)

        در تاریخ : چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۲ ۲۳:۴۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۲۵ | نظرات : ۱۹

        با سلام خدمت دوستان عزیز
        اولین شعر یا حتی تک بیتی که سرودید یاتان هست ؟
        می توانید الان همان را حتی کوتاه بنوسید تا ما هم بدانیم ؟
        آن موقع چند ساله بودید ؟
        چه چیزی باعث شد شعر  سرودن را آغاز کنید ؟
         
        این اولین شعری بود که من گفتم
        ماجرایش این بود که حدود 14 ساله بودم در محله ی ما دختری هم سن و سال خودمان بود
        زیاد می دیدمش
        یک روز بعد از امتحانات خرداد و اعلام نتایج امتحانات
        از جلوی منزلشان رد میشدیم که با صحنه خیلی بدی مواجه شدیم آنبولانسی دم در خونشون ایستاده بود و همه گریه می کردند
        ابتدا به خیالمان آمد که شاید مادر بزرگی یا پدر برزگی از ان خانه فوت کرده
        با کمال تعجب شنیدیم دختر هم محله ی  ما خود کشی کرده
        خیلی سخت بود اوضاع را جویا شدیم یکی گفت
        چون امتحاناتش را خراب کرده   تجدیدی ورده است و چون تحت فشار بزرگتر ها هم بوده با رو سری خودش را دار زده
        خب تو اون سن و سال خیلی سخت بود برایمان
        اونم کسی که می شناختیمش
        و این باعث شد اولین شعرم را بگویم
        البته شعر که نه  نه ردیف داشت نه قافیه  چون آنوقتها از شعر و شاعری چیزی نمی دانستم
        مثل الان که چیزی بلد نیستم  ولی خب گفتم
        اونم اینه
        «««««««««««««««««««««««
        امشب به  طناب گره خواهم زد
        از بستر عافیت برون خواهم رفت
        امشب بخدا پیش خدا خواهم رفت
        ««««««««««««««««««««««««««
        حالا تو به سوالات بالا جواب بده
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۴۲۲ در تاریخ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۲ ۲۳:۴۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3