بسم الله الرحمن الرحیم
به گمانم، یكی از اسرارآمیزترین شب های تاریخ بشر، «شب نهم محرم الحرام سال 61 ه.ق مقارن با شب بیستم مهر سال 59 ه.ش است. آنک كه در بیابانی خشک، پر از تشنگی و گرسنگی (مگر می شود بدون نوشیدن آب، نان خشكیده فرو برد در گلو)، نوه پیامبر رحمت محمد مصطفی (ص)، و فرزند علی بن ابیطالب (ع) و فاطمه زهرا (س)، همان سرور جوانان اهل بهشت، یعنی حسین بن علی (ع) با اهل بیت مطهرش و نیز اصحاب و انصار بزرگوارش، كه در آن شب پر بود آسمان از ناله ها و ضجه های بی رمق كودكان و اشك همدردی مادران شان، قریب به یكصد مرد جنگی در برابر چند ده هزار دژخیم پست، كه بیشترشان از منتظران آن حضرت بودند، به فردای جنگ می اندیشیدند در اندیشه كلام امام شان كه «امشب برای یاران صالحم، آخرین شب حیات مادی خواهد بود، و همه مختارند در ماندن یا رفتن، نیک بیندیشید و نیک برگزینید ...»
آنگاه جماعتی همراه امام از صحرای عرفات تا خود نینوا، از یاران برگزیده، امام شناس، اما متزلزل، در تردید و در فشار و در قبض، بر اصرار همسران شان، یا به خاطر یتیمی كودكان شان، یا از هول از دست دادن اموال و املاك شان، و یا از ترس جان شان، آنگاه كه به جدی بودن مرگ شان پی بردند، در تاریكی شب گریختند و بیعت با امام زمان خویش را به دو روز باقی مانده حیات پوچ شان فروختند؛ اما آنانكه ماندند در آن شب عظیم، عاشقانه با امام خویش، بلكه با خدای خویش بیعت نمودند كه فردا روز تا جان در بدن دارند از حریم مقدس ولایت و امامت دفاع كنند و البته چه خوش درخشیدند، عباس ها و حبیب ها و حرّها و زهیرها.
اما امروز، امامی دیگر از سلاله پاكان، كاملترین انسان، حجة ابن الحسن العسگری (ع)، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر داده و برای خروش و خروجش یار می طلبد و سرباز می خواهد. آری امام زمان ما نیز در روز عاشورا بر می خیزد تا میراث زمین را به بندگان صالح خداوند بازگرداند؛ و آن روز بسیار نزدیك است، انشاالله.
و من امروز بر این اندیشه ام كه به یاد شب عاشورای سال 61 ه.ق، با مهدی حسین (ع) بیعت كنم و عهد ببندم كه تا جان در بدن دارم با او باشم و یاری اش نمایم و این بیعت را بیعتی راستین بین خود و امام زمان (ع) بدانم.
سرورانم! نیک بیندیشید و هرگاه شما نیز بر این عقیده راسخ شدید كه «من می توانم یك سرباز مهدی (ع) باشم اگر او بخواهد، و هر آن كه مولایم فرمان دهد، حاضرم با تمام وجودم، خانه و كاشانه، كسب و كار، همسر و فرزندان، و هر آنچه دارم را به خدای شان سپرده، و جان ناقابل خود را فدای نام مهدی، راه مهدی و روی ماه مهدی كنم» بسم الله؛ این بیعت نامه و امضاء مبارك شما.
بدانید هر آنكس كه با خلیفة الله الاعظم، یعنی امام زمان (ع) بیعت نماید، در واقع با خداوند عهد می بندد كه «البیعت لله»؛ البته پایداران بر عهد و پیمان با خداوند رستگاران عالمند و وای به حال عهدشكنان ...
همرزمان بزرگوارم، پس از مطالعه دقیق متن این بیعت نامه، هرگاه به امضاء آن اطمینان یافتید، از همین لحظه می توانید نام تان را در بخش نظرات همین پست اعلام فرمایید تا انشاالله در زیر بیعت نامه درج گردد. امید آنكه به واسطه این بیعت، اسم شریف تان در دفتر اصحاب المهدی (ع) درج شود انشاالله.
بیعت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
به خلیفة الله الاعظم، حضرت ولی عصر، صاحب الزمان، امام و وصی پیامبر اسلام (ص)، مولانا حجة ابن الحسن العسگری (ع)
از ........ بنده خدا
سلام بر سرور و مهتر عالم امكان، و عزیز بهتر از جان، آقام مهدی موعود (ع)، كه منجی عالم فانی است بر وجهه باقی؛
به محضر آن حضرت والامقام عرض می شود كه این حقیر از صمیم قلبم، و اعماق وجودم به شما عشق و ارادت می ورزم و بهشت را دیدار روی نازنین حضرت تان می دانم. بر شما پوشیده نیست كه با چه شوق زایدالوصفی آرزوی دیدار حضرت تان را دارم.
این بیعت و اقراری است كه به محضرتان تقدیم می دارم. این حقیر، در كمال صحت عقل و با تمام وجودم، روحم، جسمم، و جانم با شما بیعت می نمایم و از لحظه امضاء این بیعت نامه به صورت آماده باش، آماده فراخوانی برای سربازی و سرباختن، و گذشتن از مال و جان و همه زندگیم، كه اصالتاً در ید ولایی آن امام همام قرار داشته و دارد؛ اختیاراً نیز آنان را با كمال میل و از سر رضا و عشق و اشتیاق، در طبق اخلاص نهاده و در كف پای جانبخش آن امام عزیز، حاضر به فدا كردن می باشم.
انشاالله كه بتوانم چه قبل از ظهور، و چه در زمان ظهور حضرت تان، سربازی مطیع برای اوامر آن ولی خداوند، بهترین سفیر تبلیغ و مروج فرهنگ مهدوی، و كوشا در راه تحقق اهداف الهی تان باشم.
منتظر و سرباز كوچک تان .....
http://shereyar.mihanblog.com/