ترجمه اشعارواشاره:خالدبایزیدی(دلیر)
رفیق صابریکی ازشاعران بنام ومطرح ومبارزکردستان عراق است که درسال 1950درشهرقلعه دیزه عراق پابه عرصه
وجودگذاشت ودرسال 1974دکترای ادبیات کردی رابه اتمام رساندوازاین شاعرتاکنون دههامجموعه شعربه چاپ رسیده اینک ترجمه دوشعرراازمجموعه «غنچه هاطراوت می یابند»تقدیم فارسی زبانان عزیزوفرهیخته ام می نمایم
«دیارم»
دیارم
صدهاسال است
پیراهن آتش به تن نوه هایش می کند
پنجه هایش را
به خون عزیزان اش آراسته است
عزیزم مویه مکن!
ها...این نمایشگاه خون است
بیاخون دلدارت رابشناس..
اینهایند شهیدان ات
باسربلندی سرازمزارشان برون آورده اند
بیا دلدارگمشده ات رابجوی
عزیزم!مویه مکن...!
ها...بکش مراوقطره قطره خونم رابیاشام
امامویه مکن
مگرنمی دانی دلدارت
رهگذرجاده آفتاب است
زلف صبح ورعدراشانه می کند
آغوشش رابه روی کشتی وترانه وافق سرخ
گشوده است
مویه مکن!
مگرنمی دانی سرزمین ام پیراهن آتش را
به تن عزیزان اش می کند
وپنجه هایش رابه خون نوه هایش آراسته است...
سرزمینم!
درزیرشمشیروبرطناب دارخواب می بینم
خواب می بینم...
خواب می بینم...
................................................................
«ماتم ومه»
این مه است
که دامنه های کوه راتنیده
بلندی هاراپوشانده
یاآه خلق ام؟
ای لانه شیرینی رنج وحسرت آواره ها
امشب دروازه دلت رابه رویم مبند
من نیز چون تو
پنجره ای برابرباران وآفتاب می گشایم
من نیزچون توسفرمی کنم
به درون چشمان شاهین!