سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نفرین
        ارسال شده توسط

        عباس عابد ساوجی

        در تاریخ : يکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۷:۴۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۵۸ | نظرات : ۴

        نفرین                                 
        در شهر کوچکی که مگس از حیاط خونت رد بشه حرف در میارند! بهم زدن نامزدی، حکایتها داره. بعداز بده بستونها و سر زبون  انداختن دختره، یک باره گفت: ( الا و بلا نمی خوامت...!.). 
         هرچی پرسیدند عیب کار کجاست؟ گفت: (عیبی نداره، نمی خوامش.). چند نفر واسطه شدند نگذارند پسره پس بزنه، قبول نکرد.
        رفت سربازی تا از یاد ودل دختره بره. خدمت که بود هنوز توی دل دختره بود، وقتی برگشت وسراغ اورا نگرفت، دیگه نا امید شد دلش شروع کرد به لرزیدن.
        می گفتند پسره رو نفرین کرده بود که: (الهی، همونطور که قسمت من نشد، قسمت هیچ کس دیگه ای نشه).
        چند پاییز و بهار خودش را بست به کنج انزوا، تا حرف و حدیث کوچه و خیابون زخمیش نکنه. کم کم تارهای سفیدی توی موهاش پیدا شد!.
         با خودش گفت: ( حتما"مردم فراموشم کردندیادشون رفته چی به سرم آورد؟ وقتش رسیده برم بیرون و آفتاب را تماشا کنم ).
        برای احتیاط چادرش رو کشید پیچید بخودش تا شناخته نشه. سرکوچه که رسید دوستش را دید. از حال همدیگه پرسیدند. دوستش  گفت: ( فکر نمی کنم دیگه کسی تو رو بگیره ! بیا زن عبدالله شو، شصت سال داره، مرد خوبیه! بچه هاش خوبند، اذیتت نمی کنند...).
        انگار بالهای پسره رو باز کرده باشند. هر روز موهایش را ژل می زد و  میرفت سر کار. تصادف کرد. قطع نخاع شد و افتاد روی تخت.
        زخم بستر گرفته بود.  ناله های دردناکی سر می داد ، پرسیدم، سرچشمه  ناله های سوزان می دونی کجاست ...؟
        گفت: چه می دونم؟ من که آزارم به مورچه هم نمی رسید...!. 
         عباس عابد (ساوجی)

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۰۳۲ در تاریخ يکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۷:۴۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4