دوشنبه ۳ دی
نقدی بر ( رستاخیز کلمه ها ) و دیدگاه دکتر شفیعی کدکنی / مقاله سوم
ارسال شده توسط محمد حسن پاکدامن ( حسام) در تاریخ : سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۰۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۱۴ | نظرات : ۲۲
|
|
بسم الله
مقاله سوم
پرسش از چیستی فرم آن گاه پیچیده تر می شود که خواسته باشیم آن را در تقابل با محتوا بسنجیم. این تقابل آن قدر پراشتباه ظاهر می شود که با پرسشی دیگر این گونه جویای واکاوی و تحلیل شویم که آیا فرم مقدم است یا محتوا؟ نگارنده برآن است که هرگز برای "فرم" نمی توان شناسه و تعریفی یکسان ارائه کرد چه این که فرم هر اثری تابع نوع نگاه و هستی شناسی ذات همان شعرو اثر است. این هستی چیست که قرار است در امتداد آن، چیستی فرم و صورت آن نیز شناخته شود؟ پایه گذران مکتب فرم یا همان فرمالیست ها با تأکید بر کلامی بودن و زبانی بودن یک اثر ادبی ، هستی و روح برآمده از یک اثر را به گونه ی محدود و مرزدار در لابلای واژه ها ، الفاظ و نوع چیدمان یک اثر جستجو می کردند. اینان براین پایه، آن اثر ادبی را دارای یک هستی مستقل و درونی می شناخته اند که هنر یک فرمالیست آن بود که همچون فردی روش شناس به تحلیل سطح رسیده به عمق و عمق رسیده به ظاهر عمل کند و با اکسیر و قانون " آشنا زدایی در متن" به قول شکلوفسکی رازهای یک اثررا کشف کند. بسی ساده انگاری است تصور این که آشنا زدایی در متن تنها در محدوده ی زبان واقع شود چه این که ایشان با تفکیک یک خالق اثرادبی (شاعر) از اثرش ( شعر) تنها در خلاء بی روح واژه ها به دنبال تفسیر زیبا شناسی مجرد و بدون وابسته ی هر اثر به هر چیز برونی دیگری باور داشته اند. دراین باور رخدادی از رونمایی و ادراک ایده و عقیده ی محتوا ساز یک اثر به چشم نمی آید و تنها در لابلای فرمی و صورتی زرد شده از کارکرد تکنیک های زبانی و ادبی ، هنجار و محتوایی کم رنگ یا همان مضمون رخ می نماید . این جاست که چنین فرمی میدانداری می کند و تا او نباشد محتوایی و مضمونی ظهور نمی کند. به راستی به محوریت این دیدگاه پس از اصالت دادن "فرم" دیگر جایی برای آن پرسش باقی می ماند؟ و چنین مضمونی می تواند جایگزین و نمایانگر بحث " محتوا در اثر" گردد؟ بدیهی است کسی که دراین فضا هستی شعر را خواسته باشد بازشناسی کند با تکیه بر" فرم" و اصالت دادن بر آن شعر را جادو یا همان رستاخیز کلمه ها تعریف می کند. این جاست که فریاد مخالفان چنین مکتبی بلند می شود و می گویند: " فرمالیست ها با تکیه بر عناصر ساختاری در یک شعر، نمایشنامه یا رمان همه چیز را به جای معنا ( محتوا ) در تکنیک خلاصه می کنند." این گروه از مخالفان " متأسفند و سوگوارند چرا که ادبیاتی این گونه شاید تنها به درد کتابخانه ها بخورد نه به درد جهان ... برخی دیگر می گویند فرمالیست ها با تأکید بر حذف نویسنده و مخاطب از روند نقد ادبی، دیدگاه هنر برای هنر را اقتباس کرده اند. وقتی ادبیات از مردم و زندگی جدا شود ، وقتی کار نقد تنها در نظر گرفتن چگونگی نه چرایی باشد اثر هنری عقیم و بی روح می شود." ( الیاسی بروجنی، 15) گویا همین دغدغه ها باعث شد که ساختارگرایان و ساختار شکنان ( پسا ساختارگرایان ) درراستای ترمیم و جبران کاستی های نقد فرمالیستی، به بازسازی نوعی از فرم بیاندیشند که برطراوت و نشاط روحی هر اثرادبی بیافزاید. ساختار گرایان درابتدا با رمز گشایی کلمه ها و به محوریت این دیدگاه که هر دال یک مدلول مجهول دارد و پس از آن ساختار شکنان با نقد این دیدگاه به فضایی بازتر گام نهادند که لازمه ی هر دال یک مدلول نیست بلکه هر دال یک دال دیگر دارد. براین اساس ساختاری از فرم پی ریزی گردید که در آن علاوه برزبان، واژه ها و کلمه ها نوع نگاه هر خواننده نیز مدخلیت تام داشت. ( استوری، 154) در این ساختار به گمان نگارنده با ورود به بحث " هرمنو تیک " و چیستی آن، مقوله ی " هرمنوتیک شعری" یا همان قابلیت چند صدایی و چند خوانی از سوی خوانندگان نیز به رسمیت شناخته می شود. مثلا در مصرع " بشنو از نی چون حکایت می کند" با سه نوع صورت و فرم رودرو هستیم ودراین سه دیدگاه از کلمه ی ( نی ) سه گونه برداشت می شود. فرمالیست ها به خوش آوایی این کلمه ، نوع ترکیب آن در جمله و هر آن چه در محدوده ی واژگانی و زبانی آن در چیدمان طولی و عرضی یا سطحی و عمقی در قالب تکنیک ها قابل برداشت هست نظر دارند. دراین فضا به محوریت قانون آشنا زدایی در متن، همه ی مؤلفه های هویتی یک اثر همچون خالق و خواننده ی یک اثرو علقه های هویتی هریک نادیده گرفته می شود و هر آنچه از تحلیل این کلمه با دیگر مجاوران درون متنی اش برداشت شود همان جادو یا رستاخیز کلمه ها می باشد. تأکید می شود آنچه در این گونه تحلیل فرمالیستی به دست می آید مضمون و معنایی تقطیع شده از هستی کامل یک شعر است و هرگز نمی تواند نمایانگر بحث " محتوا و فرم " باشد چه این که محتوای واقعی آن گاه در صورت و فرمی نمود و جلوه می کند که در ارتباط همه جانبه ی مؤلفه های آن به خطا نرفته باشیم و یا در حذف آن نکوشیده باشیم ؛ و شاید طرفداران این نظریه همچون جناب شفیعی کدکنی که مدعی اند که _ در چنین فرمی برآمده از مکتب صورتگرایان " معنا و محتوا " نیز همراه می باشد _ به گونه ای در تحلیل و واکاوی دقیق مسأله ناکام مانده اند. چه این که او معتقد است " بسیاری از چیزهایی را که ما از آثار محتوی و مضمون تلقی می کنیم مرتبط به فرم اند " ( شفیعی کدکنی، 33) این خود آغاز بحث است که براستی از چگونه تحلیلی می خواهیم محتوای اثرمان را برداشت کنیم؟ و آیا مضمون رنگ باخته از تحلیل یک نقاد فرمالیست می تواند نمایانگر بحث " محتوا در شعر" باشد؟!
اما ساختار گرایان از طریق رمز گشایی کلمه ی " نی " (دال) تلاش برآن دارند که به معنا و محتوا ( مدلول) دست یابند. در این فرم نیز همچون فرمالیست ها به شکلی مبهم با کلمه و معنایش برخورد می شود؛ چه این که اینان براین باورند که کلمه به واقعیتی مستقل و عینی اشاره ندارد اما با پیوند خوردن به فرهنگ ، موضوعات انسان شناختی و کاربرد اسطوره ها می تواند از مرحله ی آوایی و زبانی رو به سوی حقایقی گام بردارد. اما در نگاه پسا ساختار گرایان کلمه ی " نی " دال بی مدلولی است که گمانه ها و دال های بی شمار دیگری را به دنبال دارد. در این دیدگاه نمی توانیم انتظار معنایی ثابت از شنیدن و کاربرد این کلمه داشته باشیم چه اینکه تکثر دال های پی درپی ، بی ثباتی محتوا و معنا را در پی دارد، شکلی برزخی از معنا که هم حاضر است و هم غائب که نمی تواند خواننده اش را به هدف برساند.
ادامه دارد...
منابع
1- شفیعی کدکنی، محمدرضا، موسیقی شعر، مؤسسه انتشارات آگاه، چاپ دوم، تهران، تابستان 1368.
2- الیاسی بروجنی، سعید، مجله ادبیات داستانی، شماره 7، اردیبهشت 1372.
3- استوری،جان ، مطالعات فرهنگی درباره فرهنگ عامه،ترجمه حسین پاینده، آگه ، تهران، 1389.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۲۰۱۰ در تاریخ سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۰۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.