سلام و درود
با تشکر و قدردانی از مدیریت محترم سایت سید بزرگوار آقای حاج محمود فکری(محقق) عزیز..
و با تقدیم بهترین آرزوها برای تمام هنرمندان و اساتید محترم سایت..
در چند روز اخیر در بعضی از پستها؛صحبت از ملاک "شعر نو" و "شعر سپید" و تفاوت ان با "نثر دیده میشود.
لذا بهمراه دوست هنرمندم و دانشجوی عزیز رشته ادبیات در میان نوشته ها و کتابهای ادبی مختلف کتابخانه آستان قدس و جستجو در میان سایتهای ادبی اینترنت به یافته های بسیار جالبی در مورد قالبهای شعری و تفاوت "نثر" و "نظم" و شعر"سپید یا موج نو" و اشعار نیمایی دست یافتیم..
که همگی را بدون کم و کاست تقدیم میکنیم.
اگرچه که من با طولانی نوشتن مخالفم و با اموزه های علم روانشناسی به این نتیجه رسیده ام که مطالب بلند و طولانی کمتر خوانده میشود؛ولی همه این متن دارای بار اموزشی بوده و حتی برای اساتید محترم و دانایان نیز مفید خواهد بود......
پس شروع میکنیم و متن را با کمی علت یابی "شعر موج نو"آغاز میکنیم..
یکی از علل پیدایش شعر موج نو و در لفافه سخن گفتن شاعران این قالب شعری جو حاکم بر دهه سی بود که شاعران را مجبور می کرد به نوعی به شکل تقلیدی شعر بگویند و یا این که به خاطر فضای سانسور دوران ستمشاهی، اغلب شاعران تلاش می کردند تا ابهام گویی را در شعر خودشان گسترش دهند. پس در این دوران است که برخی شاعران تصور می کنند تنها راه نجات از این فضای ایجاد شده پناه بردن به دنیای گنگ و پر از ابهام این نوع شعر است.
به هر شکل شعر موج نو، یکی از قالب های شعری است که این روزها برای خودش طرفدرانی دارد. هرچند برخی از شاعران این نوع شعر حرفی برای گفتن ندارند و تنها با واژگان نامربوط می خواهند حرفی زده باشند. چه خوب است قبل از آن که کتاب شعری به زیر چاپ برود و به دنبالش در شکل کلان توزیع شود، ضمن بررسی محتوای شعر، ساختار نیز هدف بررسی قرار گیرد تا این چنین پهنه شعر وادب فارسی و آن همه افتخارات ادبی گذشته، با ورود اشعاری گنگ، نامفهوم و به طورکلی ضعیف زیرسؤال نرود و طراوت ادبیات فارسی همچنان بپاید.
شعر موج نو از آقای احمد رضا احمدی را با هم می خوانیم:
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می خواستم
می خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در اینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم ..
*****************************************
آشنایی بیشتر با موج نو
شعر موج نودر نگاه ادبا و صاحبان نظر در حوزهی ادبیات فارسی چنین معنا گردده است: «شعر موج نو شعری است که فاقد وزن و آهنگ و قافیه است» در کتاب «طیران آدمیّت» تألیف دکتر اسماعیل حاکمی استاد دانشگاه تهران تعریف شعر را چنین میخوانیم: «شعر عبارتست از گره خوردگی عاطفه یعنی احساس و تخیل که در زبان آهنگنین شکل گرفته باشد و یا به بیانی در قالبی آهنگین شکل و معنا یافته باشد». افزون بر اینکه دکتر حاکمی عناصر اصلی شعر را متشکل از عاطفه، تخیل، زبان آهنگین و تک یعنی فرم میداند. با تمکین و تأیید دیدگاه این صاحب نظران باید گرفت که موج نو نیز بسان شعر نیمایی که قالب شعر کلاسیک را به هم ریخت و شعر سپید که از نظر تک «فُرم» از قالب نیمایی در مواردی تبعیت نمی کند، با این وصف طبیعی است که موج نو نیز هر چند رگههایی از شعر سپید و بر پایهی همین سبک استوار شده است، اما به نوبهی خود دارای سبک و سیاق خاصی است. از نگاه این قلم شعر موج نو شعری است که مرز نمیشناسد. (جهان بینی آن وسیع است) شعری است که به شاعر اجازهی انتخاب واژهها را می دهد تا این واژهها در هر کجا که دوست داشته باشند، بنشینند. شعری است که به بیانی میدان داری را به واژهها در جهت رساندن پیام واقعی خود را تجویز میکند. و بالاخره شعری است که هم تخیل برمیانگیزد و هم اینکه درون مایهی آن آکنده از عاطفه و احساس و البته پیام آن نیز پیامی درخور توجه و تأمل است. شعر موج نو با اینکه بعنوان پیچیده ترین شعر شناخته شده است، اما با کمی تأمل و تعمق در بطن آن زیباترین مسایل بشر امروزی و طرح مطالب نوین و تصویر واقعیات اجتماعی در درون آن نهفته است. بنابراین بر اساس تعاریفی هم که از شعر شده، گمان نمیرود که شعر موج نوخالی از این تعاریف باشد. چه اینکه این شعر هم دارای عاطفه و تخیل بسیار غلیظی است و هم اینکه زبان آن آهنگ خاصی دارد، به نحوی که به مانند دیگر سبکها که به آن اشاره شد، این شعر نیز آهنگسازی کرده است، ولی نه به سبک و سیاق شعر نیمایی و سپید، بلکه به سبک و شیوهی خود. بدینگونه که مخاطب باید با کنکاش و تعمق فراوان در این نوع شعر آهنگ آن را پیداکند. و اما در خصوص فرم نیز باید گفت که موج نو هم به مانند دیگر سبکها دارای فرم است، ولی فرم آن فرمی تازه و با رفتار و ویژگیهای درونی تازهای جلوه مینماید. بنابراین براساس تغییر و تحولاتی که در حوزهی شعر به وقوع پیوسته و سرانجام به موج نورسیده است، طبیعی است که بگوئیم، این نوع شعر نیز دارای جایگاه خاص خود بوده و خواهد بود.
لذا به نظر نمیآید که هر سبکی که زودتر آمده، جلو دار بوده و جلو دار هم خواهد ماند. اگر این جور تصور شود، در ارزش معنایی و پایهای و حتی ساختاری شعر کاسته خواهد شد. ما نمیگوئیم که براساس پایههای ادبی نباید حرکت کرد، چه اینکه سبک نیما نیز برگرفته از سبک و تفکر ادبیی نظام وفا و تا حدودی برخی از گفتههای میرزا زاده عشقی است و به مراتب می توان شعر نو را بر پایهی همان نثرهای ادبی و پر مغز کتاب گلستان سعدی نیز تعریف و وارسی نمود. اما آنچه محل بحث است این که هر آمدهای یک روز جای خود را به آمدهی دیگری خواهد داد، پس موج نو نیز آمدهای است که در زمان خود بعنوان یک پایهی ادبی جایگاه خود را پیداخواهد کرد و خود را به دست سبکهای آینده خواهد سپرد. به نظر میرسد که در آینده نیز صدها سبک خواهد آمد و احترام و حفظ و نگهداری هر کدام از آنها ازمهمترین اصول درشعر و ادب به شمار میرود.
اما اینکه چرا شعر موج نو هنوز جای پایی را در حوزهی ادبیات به آن صورت ممکن باز نکرده است، این هم در جای خود محل بحث میباشد. شعر موج نو بخاطر اینکه به عنوان آخرین سبک شناخته شده است. طبیعی است که تا شعر نیمایی و سپسد حضورشان چشم گیر در جامه ادبی جلوه میکند، این نوع شعر مورد توجه آنچنانی قرار نخواهد گرفت. به تعبیری شعر موج نو با زبان حال کمتر سخن گفته است و شاید هم زبان آن همان زبان حال باشد، ولی مهجور مانده است و شاید هم زبان آن مختص به روحیات نسلهای آینده باشد.
به هر روی هر سبکی براساس پیامدهای آن مورد بررسی قرار می گیرد که احساس میشود پیامدهای شعر موج نو نه اینکه مرتبط و سازگار با زبان حال نیست، اما جایگاه واقعی خود را در آینده بیشتر و بهتر پیدا خواهد کرد و البته تردیدی نیست که هر کاری به وقت خود رو خواهد شد. نکته دیگر اینکه در تبلیغ و تکثیر وانداختن فرم و محتوای این نوع شعر باید بیشتر تلاش و کوشش نمود. هر چند شاعرانی که در حقیقت «موج نو» وابسته به آنهاست در این راستا تلاش مضاعف و انرژی فراوان گذاشتهاند و میتوان به نمایندگان آن اعم از احمدرضا احمدی، پرویز اسلامپور، بهرام اردبیلی، احمد رضا چکهنی، علی قلیچ خانی، محمود شجاعی اشاره نمود، اما گسترش و تداوم و بقای این نوع شعر نه تنها تلاش و کوشش بیشتری را میطلبد، بلکه در تثبیت و تعیین جایگاه هر چه بیشتر در بافت آن از دیگر نکات مهم و حیاتی است.
***************************************