سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        داستان بلند جنگ
        ارسال شده توسط

        محبوبه زیدی (ماه پوپک)

        در تاریخ : شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۲ ۰۳:۲۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۸۶ | نظرات : ۶۷

        دست به آینه برد ..دا.. وبعد موهای صاف وبلند مشکی شو...که از زیر گلونی هفت رنگش بیرون افتاده بودند..با دستاش
        که الان بوی مشک غلیظ میدادند..مرتب کرد..
        چه دنباله ی زیبا و بلندی داشت رنگ زرد گلونی که بر پس زمینه مشکی نشسته بود و از پشت کمر دا که الان واقعا بالا بلندتر به چشم میومد
        گره خورده بود ومیرقصید..چون نیلوفری پیچان بر بالای برز دا..
        بوی نو روز تمام اون کلبه ی روستایی رو گرفته بود..مادر که من بیشتر وقتها بهش میگفتم دا..پیرهن بلند مخملی سرخ گون پوشیده بود..به قول خودش میگفت کلوش دوخته است..
        آینه را روی طاقچه گذاشت وشانه رو زیر پر قالی قایم کرد..
        بعد صدای تنها رادیو آبادی رو زیاد کرد..آریا مهر ایران جشن باستانی نوروز را به تمام مردم بزرگ ایران وجهان تبریک گفت...
        من نمیفهمیدم این رادیو چی میگه..برای خودش..! شاید خیلی ها هم مثل من نفهمیدن..رفتم جلوی دا ..که الان جور دیگری بود ..و ابهت داشت ..و راستش من کمی ازش میترسیدم که مبادا کودکی کنم و حرمت بشکنم..در حالی که روزای دیگه اصلا این حسو نداشتم ..وحتی به اسم کوچیک صداش میکردم..زینو ..
        دامن پیرهن بلندش و کشیدم و گفتم دا دا آریا مهر یعنی چه..؟
        ولم کن روله.. یعنی همه ی مردم گفتن عیده باید شادی کنیم ..تا سال خوبی داشته باشیم..حالا بیا دست بگیریم..
        دست گرفتن چه فعل واژه ی زیبایی..حالا که شاعر شده ام میفهمم مادر چقدر غنی از واژه بود ..و من وهیچ کس دیگه نفهمیدیم...من که بچه ی دورترین آبادی لر بودم..مثل اون روزی که به دنیا اومدم و دا میخواست توی اون شب برفی که به قول خودش برف تا سقف اومده بود..من و پرت کنه بیرون تا گرگ ها منو بخورن..از بس پنج تا دختر آورده بود.. وهی مرده بودن..از یه ساله گرفته تا چهل روزه وبه قول خودش فرحناز که هفت سالش بود واهل شوی<شوهر کردن> بود..
        بعد پدر بزرگ این رسول خدا بر دل بسته ..سروش نمردن من رو ..از دهها آبادی دورتر میرسه با اسب سیاه آتش پاش که درست مثل خودش بلند وبکر بود..
        صحنه رو به هم میزنه..چات روله..شاید خدا یه کرده یه دانشمند..بزرگه..کفر نه روله..
        یعنی چت شده فرزند عزیزم....شاید خدا این دختر و یه دانشمند کرد یه بزرگی.. چرا کفر میکنی فرزندم..
        ومن هفت شب بعد از اون شب لب به شیر مادر نزدم تمام مردم آبادی بارها این و بهم میگفتن وهنوز اگر ببینم باز میگن..هی وق زدم گریه کردم و شیر نخوردم یعنی پستان مادر نگرفتم..تا روز هفتم که منو تو آغوش زن بزرگ ومهربان ودوران دیده ی دهها آبادی پایین تر میزارن واون حتمن دعاهایی از قران به گوش من خونده ..اسم اون گل زری بوده ومن سینه ی پر شیر اون و به دهن میگرم.و از مرگ که به آستانه ی اون رسیده بودم نجاتم میده...و این طوری بود..که گل زری نامش و بر سرنوشت من ثبت میکنه.
        مثل دست گرفتن من..دست گرفتن رقص دو پا وسه پا بومی لرها..با ساز شیرین وغنی زنده ای که پخش میشد..دا دست منو گرفته بود وهی با خودش میکشید.. ومن شرم داشتم چون بلد نبودم..گفتم بلد نیستم ..اما کو گوش شنوا..
        بگیر بگیر تا یاد بگیری..دیگه براخودت زنی شدی..
        خودمو جمع کردم وجزم..به خود که آمدم..نه کلاه مانده بود ونه دستار از آن اولین سماع من با دا.......
        ادامه دارد...
        .با دروود وسلام بر اعضای ادیب ومحترم سایت بزرگ شعر ناب..
        من به اصرار وپیشنهاد دوستان ادیب وعزیزتر از جانم داستان بلند جنگ را به صورت سریالی خدمت شما ارائه میدهم..امید که لذتی در خواندن آن برای شما ایجاد کنم.. وبا احترام وسپاس به استاد فکری عزیز وگران سنگ..که قلم ناتوان از قدر دانی در قبال زحمات صادقانه وبی چشم داشت این مرد بزرگ میباشد..

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۷۸۲ در تاریخ شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۲ ۰۳:۲۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۵۷ شاعر این مطلب را خوانده اند

        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        فرزاد شجاع

        ،

        محمد دهقانی هلان

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        علیرضاجهانگیری نوین

        ،

        فاطمه جهانباز نژاد

        ،

        فرزاد بهارا

        ،

        معصومه عرفانی (عرفان )

        ،

        حامد شریفی(عرش)

        ،

        آرش غفاری درویش(درویش کوی تو)

        ،

        فرهین رام

        ،

        داریوش خطیر

        ،

        آفرین پنهانی

        ،

        امیرموسویان

        ،

        بهناز رستمی(سبزینه)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        مژده پاکی

        ،

        زرشید(زهرا ستایش)

        ،

        محبوبه زیدی (ماه پوپک)

        ،

        مرجان جلال موسوی

        ،

        حسن حسینی

        ،

        شاهرخ موسی زاده

        ،

        امیر ابراهیمی

        ،

        علی صمدی

        ،

        شیوا موسی زاده

        ،

        زهرا روشنی(پریوش)

        ،

        رضا محمدصالحی

        ،

        حامد خلجی

        ،

        مرضیه قدسی

        ،

        حبیب الله نبی اللهی قهفرخی

        ،

        شهره غلامی

        ،

        سودابه طهماسبی

        ،

        علیرضا ناصح

        ،

        شیدای یاس

        ،

        سمیرا شریفی (آسمان)

        ،

        صادق آل موسوی،بیژن

        ،

        فاطمه مستوفی

        ،

        فاطمه رحمتی

        ،

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        ( خاموش ) بهزاد چهارتنگي

        ،

        تاراز (امین افضل پور)

        ،

        حسین دلجویی

        ،

        مینا محمودی

        ،

        شهاب احمدي (غروب دلتنگي)

        ،

        مهسا اربابی (افسانه)

        ،

        شفیقه طهماسبی

        ،

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        ،

        غریب

        ،

        عادل غضنفری

        ،

        محبوبه گرشاسبی(محبوب)

        ،

        سجاد کرد (کرد)

        ،

        خوجه خرسه(خسرو خرم آبادی)

        ،

        امیرحسین مقدم

        ،

        حسن دولتی ( درویش)

        ،

        ابوالحسن اکبری

        ،

        نازنین ازیدهاک

        ،

        ژيلا شجاعي (يلدا)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2