چهارشنبه ۷ آذر
از زبان شاعر”دوزخ زیستن” مختار فیلی شاعر ایلامی –داریوش ملک پور
ارسال شده توسط احمدی زاده(ملحق) در تاریخ : سه شنبه ۴ تير ۱۳۹۲ ۰۳:۰۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۲۶ | نظرات : ۱
|
|
مجموعه شعر “دوزخ زیستن” اثر شاعر زاگرسنشین و لر تبار “مختار فیلی” میباشد که در دو بخش، شامل اشعار فارسی و اشعاری به زبان “لری فیلی”"پهلوی”سروده شده است. در بخش لری شاعر به زیبایی توانسته است از ضربالمثلها، عبارات، و اسطورههای رایج در منطقه ماداکتو “مهرگان”استفاده نماید و در گزینش اصطلاحات و عبارات اصیل لری دقت در خور تحسین و شایستهای به خرج داده است.
بخش فارسی این مجموعه شامل چند مثنوی زیبا و تعدادی غزل و چندین قطعه شعر نو در قالب «سپید» میباشد که شاعر با دیدی حماسی و عرفانی و با بکارگیری تلمیحات حماسی، مثنویهای جذاب و قابل قبول و خواندنی ارائه داده است، حتی در مثنوی روباه و کلاغ که با زیبایی خاصی به دنیای کودکی و کتابهای درسی پر از خاطره سفر نموده است، از بُعد حماسی و شکوه ملی غافل نبوده است.
یاد باد از شور و شوق کودکی
در هوای شعر ناب رودکی
«بوی جوی مولیان آید همی»
بوی گندم بوی نان آید همی
امشب این دل در هوای تو گُم است
مشق امشب،درس کوکب خانم است
………….
یاد بادا آن خروش و آن شکوه
آرش آمد بر سر البرز
تیرآرش در دل جیحون نشست
آن حصار تنگ را بر ما شکست
«از نشاط روی یار مهربان
آب جیحون خنگ ما را تا میان»
رستم و گرز گران و نای کوس
جنگ با دیو سپید و اشکبوس
شیهه رخش به گوش آسمان
جنگ دیو و جنگل مازندران
رخش را تا مرز توران رانده بود
نعش پورش روی دستش مانده بود
دوزخ زیستن ص ۴۹
تعداد غزلیات شاعر در این مجموعه گرچه بسیار اندک میباشند، اما از ساختاری ساده و ملیح برخوردارند و چینش واژهها و تعابیر به گونهای است که با قالب ساختار احساسی و عاطفی خواننده منطبق میباشند و در غزلها حرف از نگاهی است که چون دشنه عیاران خون دلهای عاشق را میریزد.
نزول آیه نجوای چشمت
مرا گم کرده در دریای چشمت
به دل زخمی عزیز و کهنه دارم
من ار عیار بی پروای چشمت
طنین عشق و پژواک خدا بود
نگاه پاک و بی همتای چشمت
گرفتم فالی از چشمانت آن دم
که محشر بود از غوغای چشمت
خوش آن دردی که تقدیم دلم شد
ز شورانگیزی شیدای چشمت
………..
همان ص۴۴
و در اشعار نو شاعر به خوبی توانسته است حرفی برای تمام دلهای عاشق داشته باشد در اندوه سکوت میگوید:
نه گلویی به فریاد
نه پاپی به رفتن
نه دریچه ای به دیدن
نه شکوهی به زیستن
نه شهپری به پریدن
نه نفس به نالیدن
پس نه من نیستم!
همان ص ۴۹
اما در بخش لری شاعر به زیبایی توانسته است از ضربالمثلها، عبارات، و اسطورههای رایج در منطقه ماداکتو «مهرگان» استفاده نماید و در گزینش اصطلاحات و عبارات اصیل لری دقت در خورتحسین و شایستهای به خرج داده است
شعر((فال))
تری ترالی، تری ترالی
تو بچهای پاری، یا همین ایمسالی
حرنگ دلم را چش راسم
خمن نیمه وی بد اقبالی
چی کلور دار دلم سی بیه
همدم غم و آشفته حالی
بارو بلگ دریسه باره
یاو کولا شر دوار حالی
بهار تورسه بارو نباره
دلم ژلمه دی حشگه سالی
کاسه و زیر نیم کاسه داره
ای زمونه د جور زالی
همیل رت نیوما، ممیل رت نیوما
دایا چمتش ون دی حوالی
……………
همان ص ۶۴-۶۳
کتاب مجموعه ((دوزخ زیستن)) در کتابفروشیهای مروارید و دنیای علم تهران و در کتابفروشی سایر شهرستانها مر کز فوریتهای اینترنتی و دانشجویی برادران زیدی شهرستان درهشهر موجود است
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۶۸۴ در تاریخ سه شنبه ۴ تير ۱۳۹۲ ۰۳:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.