سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        سجاد گودرزی شاعر ایرانی
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (صحرا)

        در تاریخ : ۵ ساعت پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷ | نظرات : ۰

        آقای "سجاد گودرزی" شاعر ایرانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۵ خورشیدی است. 
        او که از سال ۱۳۷۴ به صورت حرفه‌ای وارد حوزه‌ی شعر شده است، دانش‌آموخته‌ی زبان و ادبیات فارسی است و نخستین دفتر شعرش با عنوان «سیاهه مسیرها» در سال ۱۳۸۵ توسط نشر ثالث منتشر و راهی بازار نشر شد. 
        وی دومین مجموعه شعرش را در مقایسه با مجموعه نخستش برخوردار از زبانی قوی‌تر و منسجم‌‌تر می‌داند که با توجه به تجربه‌های او فردی‌تر شده‌اند.
        دومین مجموعه شعر سجاد گودری با عنوان «جنبش تن با کو» در مجموعه «جهان تازه شعر» نشر چشمه منتشر شد. این دفتر شعر از زبانی طنز‌گونه، تلخ و صریح برخوردار است.
        سی‌زن، و چل‌چلی از دیگر آثار این شاعر هستند.

        ◇ ︎نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        انتظار
        اسفند پر تب و تاب بود
        بر کنده‌ی دود
        مامورهای شهرداری
        آب و جارو می‌کردند 
        سر و ریشم را صفا می‌دادند 
        من یک لنگ پا در چهارراه ولیعصر می‌ایستادم
        بهار مثل کریس انجل 
        خرگوش‌های سبزش را از کلاهم بیرون می‌آورد
        و تو 
        به بهانه‌ی سایه 
        می‌خزیدی زیر پوست کلفتم.

        (۲)
        [جامپ‌کات] 
        در جست‌و‌خیزِ محدودِ
         چند‌و‌چونِ چند 
        برگ از درخت شستن 
        در  دورِ تسلسلِ 
        گُریختن و گُریزاندن
         آهو‌ بودن و یوزپلنگیدن
        بر سوزشِ مداومِ این زخم 
        بال‌زدنِ پروانه‌ای گذاشتن 
        و تقارنِ نامتقارنِ درد و دررد را
        به حاشیه‌بردن
        دار از دار گرفتن 
        کار از کادر دریدن
        با این وجود تار 
        دفتین در متن موسیقی نهادن
        با دو معشوقه و دو اسب و دو دوربین ترکمن دویدن
        و‌ بر برداشت گندم‌زار و 
         علف‌زار و 
        زار زارِ دیگران نگریستن.

        (۳)
        مثل بوی قهوه
        پیچید عطر تلخ تو در فضا 
        انبوه صفیرْکِش مارهای نر 
        رها شدند 
        از کمان لبی 
        که بر گوشه‌ی فنجان روبه‌رو
        جا گذاشتی.

        (۴)
        جايم را با کسی پر خواهی کرد
        او هم تو را خواهد بوسيد 
        و به تو خواهد گفت که زيبايی 
        اما به مرور از تک و تا خواهی افتاد
        چون نه بوسه‌هايش مغناطيس بوسه‌های مرا
        خواهد داشت 
        نه شعر می‌داند چيست 
        که زيبايی مفردت را مضاعف کند در جمع.

        (۵)
        اردیبهشت باشد 
        نازنین شمعدانی‌های قرمز و صورتی‌اش را
        چیده باشد دورا دور درخت توت
        در حیاط
        نشسته باشد پشت پنجره
        خیره‌ی بنفشه‌ها 
        که دهانشان را باز کرده‌اند زیر قطرات باران
        و تو بی‌هوا
        برگشته باشی از تهران بی‌دود.

        (۶)
        گیرم که کلیه‌ام را پیوند زدید 
        با چشمم چه می‌کنید 
        با دلم 
        که با شنیدن صدای دختران زیبا 
        روزی هزار بار عاشق می‌شود
        بندش باز می‌شود
        و هر تکه‌اش به سمتی می‌رود
        من متقاضی پیوند تمام اعضایم هستم 
        لطفا مرا به بیمار بی‌همراهی 
        که زنی زیبا باشد 
        پیوند بزنید.

        (۷)
        جايم را با کسی پر خواهی کرد
        او هم تو را خواهد بوسيد 
        و به تو خواهد گفت که زيبايی 
        اما به مرور از تک و تا خواهی افتاد
        چون نه بوسه‌هايش مغناطيس بوسه‌های مرا
        خواهد داشت 
        نه شعر می‌داند چيست 
        که زيبايي مفردت را مضاعف کند در جمع.

        (۸)
        درست مثل قزل‌آلاها 
        در آب‌های شیرین به دنیا می‌آییم 
        و سفری حماسی ما را به تلخی دریاها می‌کشاند 
        ماهیچه‌هایمان را
        با گذر از آبشارها 
        و خرس‌های قطبی جوان قوی می‌کنیم 
        و در شیرینی زادگاهمان
        از خستگی سفر می‌میریم.

        (۹)
        آدم‌های بزرگ دماغ‌های بزرگی داشته‌اند 
        مثل مصدق
        و ودی آلن 
        من اگر بزرگ نشده‌ام
        دماغم جلو رشدم را گرفته است.

        (۱۰)
        باد را به پرچم سنجاق کرده‌اند،
        موج را به دریا،
        تو را به هر که خواسته‌ای؛
        مرا به خاک سیاه…
         
        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۲۰۸ در تاریخ ۵ ساعت پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2