سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        کاوه اکبری شاعر کرمانشاهی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : ۲ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۳ | نظرات : ۱


        آقای "کاوه اکبری"، شاعر کرمانشاهی، زاده‌ی سال ۱۳۶۶ خورشیدی، در کرمانشاه است.

        ◇ نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        چه‌گوارا
        اسم خوبی‌ست اگر در سرزمینم 
        با این نام به دنیا می‌آمدم 
        نیمی از زنان جهان
        برایم سیگار برگ پست می‌کردند  
        و نیمی دیگر 
        عکسم را با همان سیگار
        در اتاق‌هاشان می‌گذاشتند 
        تا وقتی با همسرانشان معاشقه دارند 
        مرا به فکر وادارد
        بگذار جهان به جان هم بیفتد 
        بگذار شورشی‌ها را اعدام کنند 
        خداحافظ فیدل
        خداحافظ السالوادور
        خداحافظ مردم ستمدیده‌ی آمریکای جنوبی 
        سلام پاریس زیبای من 
        سلام معشوقه‌های سارتر 
        سلام بوسه‌های فرانسوی
        و چه‌گوارا بود بوسه‌ای
        که از طرف تو پرداخت شود
        و حیثیت سخنان بزرگم را به باد دهد 
        و نام بزرگم 
        من نویسنده‌ای درمانده
        در شهری مرزی
        در آپارتمانی کوچک و
        نام‌خانوادگی‌ام با اولین حرف الفبا آغاز می‌شود 
        سیگاری می‌کشم که دوستش ندارم
        و به زنانی فکر می‌کنم که دوستم ندارند 
        آن‌وقت 
        چگونه بگویم دوستت دارم
        و چگونه باور کنی؟

        (۲)
        از تنهایی بدم می‌آید  
        از آن‌ همه پرنده‌ی رها 
        از کلمه  
        از مرگ 
        که نمی‌گذارد حقیقت زمان را فراموش کنم 
        زمان که آبگیر بزرگ ماهی‌ست 
        سر می‌رود از حوصله‌ی رود 
        بالا می‌اندازد دهان قلاب را 
        بعد که آرام شد  
        یکی‌یکی ماهیان مرده را به دهان پرنده‌ها پس می‌دهد 
        چگونه باید دهانم را از کلمه‌ی مرگ خالی کنم  
        تا پیکرم با اولین کوچ برگردد؟!

        گردآوری و نگارش:
        #زانا_کوردستانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۲۰۲ در تاریخ ۲ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2