سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      جلال میرزایی شاعر کرمانشاهی
      ارسال شده توسط

      سعید فلاحی

      در تاریخ : يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۰:۴۹
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۶ | نظرات : ۵

      آقای "جلال میرزایی" با نام هنری "جولی میرزایی"، شاعر ایرانی، زاده‌ی مرداد ماه ۱۳۶۹ در کرمانشاه است. 
      فعالیت خود را از نشست‌های ادبی روزنامه‌ی نقد حال و شهر کتاب شروع کرده است، و اکنون سوای شعر فارسی به سرودن شعر کردی کلهوری نیز می‌پردازد.

      ◇ کتاب‌شناسی:
      - تا چشم کار می‌کند جایت خالی‌ست - انتشارات برتر اندیشان - ۱۳۹۷ 
      - گاهی کنارت مغرورم
      - کسی اندازه ی من عاشقت نیست - نشر آثار برتر - ۱۳۹۹ 
      - شقیقه‌های جوگندمی - نشر آثار برتر - ۱۴۰۰ 
      و...

      ◇ نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      من و تو و قلیون عهد قاجار
      کمانچه و یه تُنبَک و یه سه تار
      یه گربه‌ی لوس و قشنگ رو دیوار
      داریم می‌ریم به اون زمونا انگار
      من و تو و یه خونه توی تجریش 
      از اون خوباش که پرچیناش حصاره
      از اون قدیمیا که طبق معمول
      تموم گلدوناش روی دیواره
      من و تو و یه خونه‌ی قدیمی 
      درست میون این همه ساختمون
      دارن میرن پرنده‌ها از اینجا 
      ولی تُو مرغ عشقم اینجا بمون
      یه خونه که اون وسطاش یه حوضه 
      یه حوضِ پر آبِ به رنگ آبی 
      تابستونا جون میده که روی تخت 
      کنار حوض و گلدوناش بخوابی 
      بنز قدیمیِ بابا بزرگم 
      که دس به دس رسیده به دست من 
      یه ماشینه با یه دنیا خاطره
      از عاشقیایِ یه مَرد و یه زن
      چند سالِ دیگه می‌تونه یه آدم؟
      مگه چقد عمر می‌کنه یه انسان؟
      که با تو توی این خونه نَمونه 
      نخواد که زندگی کنه تو تهران؟

      (۲)
      نمی‌شود نمی‌شود که تو را آرزو نکرد
      و شب به جای تو با خدا گفتگو نکرد
      نمی‌شود که به دنبال عطر و بوی تو 
      زمین و زمان را همه شب زیر و رو نکرد 
      نمی‌شود نمی‌شود که بگویند رفته است 
      و تمام لباس‌های تو را جستجو نکرد.

      (۳)
      به ما می‌گفتند ابر و باد!
      دلتنگ که می‌شدیم 
      او گریه می‌کرد
      من کوچ….

      (۴)
      تو،
      به زبان مادری‌ات خداحافظی کردی 
      من،
      به چند زبان زنده‌ی دنیا گریستم...

      (۵)
      هر روز در خیابان 
      با خاطراتت برخورد می‌کنم 
      و کسی که مرا از زمین بلند می‌کند 
      تو نیستی!...

      (۶)
      برای همیشه 
      که نمی‌شود غمگین بود 
      گاهی هم باید به تو فکر کرد!.

      (۷)
      لبخند می‌زنی و من 
      به نوشتن صدای لبخندت 
      لابه‌لای شعر بعدی‌ام 
      فکر می‌کنم.

      (۸)
      تو سقوط کرده بودی 
      و مردم داشتند 
      تکه‌های مرا جمع می‌کردند.

      (۹)
      تو اهل سفر بودی،
      گذشتی،
      از من به سرزمینی دیگر...

      (۱۰)
      مرا نگاه نمی‌کنی!
      و هر زنی،
      که مردی را نگاه نمی‌کند،
      یاد تو می‌افتم...

      (۱۱)
      گفت: "باز می‌گردم!" 
      و رفت.
      و من ماه‌هاست،
      تمام شهر را به دنبالش 
      باز می‌گردم...
      باز می‌گردم.

      (۱۲)
      می‌پرسند:
      - چه خوانده‌ای که شاعر شده‌ای؟!
      و من می‌گویم:
      - تو را دیده‌ام!

      (۱۳)
      نمی‌دانم عکاس خواهرت بود یا برادرت 
      به هر حال من و تو خوب می‌دانیم 
      که در عکست برای من لبخند زدی 
      برای من دست تکان دادی...

      (۱۴)
      سال‌ها بعد 
      تو،
      در خیابانی گم خواهی شد!
      و من 
      در گورستانی، گور!
      سال‌ها بعد 
      ما یکدیگر را گم و گور خواهیم کرد.

      (۱۵)
      دلتنگی من به آفتاب بستگی دارد
      به تو 
      به تهران 
      غروب که می‌شود 
      تو که نیستی 
      من، اینجا چکار می‌کنم؟!

      (۱۶)
      بر سر مزارت 
      "کاج"ی کاشته‌ام
      به یاد "ک"سی که "ا"ینجا "ج"ایش گذاشته‌ایم.

      (۱۷)
      حساسیت فصلی‌ست انگار 
      در بهار 
      تو را بیشتر دوست دارم.

      (۱۸)
      می‌خواهم کوچ کنم،
      کجا؟!
      چه فرقی می‌کند؟!
      هر کجا باشد، تو که آنجا نیستی!...

      (۱۹)
      پس از تو 
      پرنده‌ای شده‌ام غمگین 
      که به زمین و زمان می‌پرد!

      (۲۰)
      وقتی دلت می‌گیره، اون بالا 
      چشمای البرزو تو می‌بوسی 
      زیبا، آروم، خاطره‌انگیز 
      تو پیچ‌های جاده‌ی چالوسی...
       
      گردآودی و نگارش:
      #زانا_کوردستانی 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۱۱۶ در تاریخ يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۰:۴۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۶:۰۷
      چقدر اشعارشون قشنگعععع خندانک خندانک
      همشونوووو دوست داشتم خندانک
      مچکرم برای معرفی این آقای شاعر خندانک
      درودتان خندانک
      شاد باشید خندانک
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۶:۲۱
      پس از تو
      پرنده‌ای شده‌ام غمگین
      که به زمین و زمان می‌پرد خندانک خندانک

      چقدر این خوبه خندانک
      شاعر یعنی ایشون خندانک
      شاهزاده خانوم
      يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۶:۲۲
      یا این یکی... خندانک

      حساسیت فصلی‌ست انگار
      در بهار
      تو را بیشتر دوست دارم خندانک خندانک خندانک

      خیلی با حالند خندانک

      تازه اونی هم که توی مشاعره نوشتم قشنگهه
      آفرین بهش خندانک خندانک
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۷:۴۸
      خوب بود خندانک
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      يکشنبه ۱ مهر ۱۴۰۳ ۱۸:۰۵
      درودبرشما خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2