سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 19 اسفند 1403
    10 رمضان 1446
    • وفات حضرت خديجه سلام الله عليها، 3 سال قبل از هجرت
    Sunday 9 Mar 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۱۹ اسفند

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      صابر صدیق شاعر کرد زبان
      ارسال شده توسط

      سعید فلاحی

      در تاریخ : پنجشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۳ ۱۱:۲۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۲ | نظرات : ۱

      استاد "صابر صدیق" (به کُردی: سابیر سدیق) شاعر کُرد عراقی‌ست.
       
      ▪نمونه‌ی شعر:
       (۱)
      برای زیستن  
      پرچین جسمم را خواهم شکست! 
      و در میان خرابه‌های دیگران، 
      در میانه‌ی آشوب و بلوا،
      جوانه‌های نور و 
      نهال نشدن  را برداشت خواهم کرد.
      ...
      برای زیستن  
      روحم را در گهواره‌ای پر از درخشش پرورش خواهم داد.

      (۲)
      او، که شبیه کسی نیست...
      در روز چون نسیم می‌وزد
      و در شب چون شبنم می‌چکد. 
      در آسمان، مقصد پرندگان را می‌داند،
      زبان آب‌ها را می‌فهمد،
      او، در چشم به هم زدنی، می‌تواند
      کهولت را از من بستاند و
      جوانی را به دستم بدهد.
      او، شبیه هیچکس نیست!

      (۳)
      دستی پر از گل،
      دستی پر از آب،
      چشمی پر از اشک،
      چشمی پر از نور،
      ***
      ای کاش!
      در این هرج و مرج و آشوب.
      در این تاریکی و سیاهی،
      حقیقتن، خدایی وجود داشت!
      که یک دستش پر از گل بود 
      و دست دیگرش پر از آب، 
      که یک چشمش پر از اشک بود،
      و چشم دیگرش پر از نور و روشنی...
      ***
      تا که دیگر نمی‌گذاشت 
      در هیچ کجا 
      انسانی، انسان دیگری را به قتل برساند،
      تا که هیچ‌گاه نمی‌گذاشت 
      چهره‌ی زشت جنگ خودنمایی کند. 
      ***
      ای کاش!
      حقیقتن خدایی وجود داشت!.

      (۴)
      من نادان، هم‌زمان با کشیدن سیگار و 
      بوییدن رایحه‌ی خوش زمین،
      مشغول به نوشتن زندگی‌نامه‌ام شدم!
      تا که تمام شد، 
      به باد بسپارم که به مادرم برساند...
      ***
      جویباری در نزدیکی‌ام بود 
      و هم‌زمان با نوشیدن شراب و 
      استشمام رایحه‌ی دلنشین زمین 
      مشغول به نوشتن چیزی هستم 
      تا که تمام بشود 
      بدهم به دست جویبار و 
      ببرد برای یارم!
      ***
      افسوس و اندوه!
      من نادان،
      من دل از دست داده، 
      من سکنا گزیده در ویرانه‌ها...
      من کولی و آواره 
      اکنون، دیگر نه مادری دارم و نه یاری...

      (۵)
      به‌راستی، آفتاب چه ساعتی طلوع می‌کند؟!
      یا که تا غروبگاهان، چند پرنده در آسمان به پرواز در می‌آیند؟!
      براستی، مستجاب‌ترین دعا و 
      زیباترین آهنگ 
      هنگام غم و غصه‌ی مردمان روستایی چه می‌تواند باشد،
      تا که من به کودکم بیاموزم؟!
      ***
      به‌راستی،
      دختران زیباترند،
      یا که گل‌های آفتاب‌گردان؟!
      دل مردمان روشن‌تر است،
      یا چشمه‌ها؟!

      گردآوری، نگارش و برگردان اشعار: 
      #زانا_کوردستانی 
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۴۸۸۷ در تاریخ پنجشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۳ ۱۱:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۳ ۱۳:۰۹
      به‌راستی،
      دختران زیباترند،
      یا که گل‌های آفتاب‌گردان؟!
      دل مردمان روشن‌تر است،
      یا چشمه‌ها؟!

      خندانک خندانک خندانک

      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2