شعر ویکتور هوگو در ستایش پیامبر اکرم(ص)
***
ویکتور هوگو بزرگترین شاعر قرن نوزدهم و به نوعی بزرگترین شاعر تاریخ فرانسه است. او درامنویس، داستاننویس و بنیانگذار سبک رمانتیسم نیز هست. از رمانهای معروف او میتوان به «بینوایان» و «نوتردام دوپاری» اشاره کرد.
کتاب «سال نهم هجرت» را که ورق میزنیم پر است از اشارات فراوان به زندگی پیامبر(ص) که کتاب نشان میدهد ویکتور هوگو چقدر دقیق و موشکافانه وقایع دوران زندگی حضرت محمد(ص) را مطالعه کرده و جا به جا و بجا از دانستههای خود در راستای پربار کردن شعر خود استفاده کرده است. دقت در شرح وقایع و ذکر نام اصحاب از ویژگیهای اصلی این شعر است که میتواند در نوع خود جالب توجه باشد.
در جایی از کتاب میخوانیم:
«... غذایش اندک بود و گاه از گرسنگی سنگ بر شکم میبست
گوسفندانش را خود میدوشید
چون مردمان فرودست بر زمین مینشست
و لباسهایش را وصله میزد...»
که نشاندهندۀ این امر است که این شخصیت بزرگ فرانسوی تا چه حد با سیره و روش زندگی آخرین فرستادۀ خدا آشنایی داشته است. همچنین در اواخر این شعر بلند، آنجا که شاعر رحلت پیامبر(ص) را به تصویر میکشد، میخوانیم:
«... شبهنگام
فرشتۀ مرگ، بر درگاه خانه آمد و اجازۀ ورود خواست
پیامبر رخصت داد
پیک خدا که داخل شد
حاضران دیدند که برقی شگفت
در نگاه پیامبر درخشیدن گرفت
همانند نوری که روز میلاد در چشمهایش داشت...»
ویکتور هوگو با فرهنگ و تاریخ ایرانی آشنایی فراوانی داشته است و به خصوص حافظ و سعدی را به خوبی میشناخته است و شعر «شاه ایران» که مربوط به دوران صفوی است میتواند گواهی بر این مدعا باشد. مطالعۀ «سال نهم هجرت»، از این دید که به قلم یک غیرمسلمان نوشته شده است، آن هم نویسنده و شاعر طراز اولی همچون ویکتور هوگو، خالی از لطف نیست.
«... به آنها اجازه داده میشد که مرا بکوبند
در حالی که خورشید در دست راست و ماه در دست چپم بود
سخت بر من تاختند اما در نهایت باختند
و من گامی پس ننهادم
اینک منم
در آستانۀ آرامگاهی ژرف
پیش رویم خداست و پشت سرم جهانی که از آن شماست...»
منبع :انترنت