سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 27 شهريور 1403
  • روز شعر و ادب فارسي - روز بزرگداشت استاد سيد محمدحسين شهريار
14 ربيع الأول 1446
    Tuesday 17 Sep 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۲۷ شهريور

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      داستان عجیب تحول سنایی غزنوی
      ارسال شده توسط

      حسن حسینی

      در تاریخ : شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۳:۵۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۶۱۲ | نظرات : ۴

      ابوالمجدودبن آدم سنایی غزنوی را باید یکی از شاعران و حکیمان معروف ایرانی در قرن پنجم و اوایل قرن ششم به حساب آورد .یکی از جنبه های عجیب و قابل تامل زندگی سنایی غزنوی را باید دگرگونی احوال و تحول در شعر او دانست شاعری که مدایح اغراق آمیز و چاپلوسانه اش زبانزد خاص و عام بود به ناگاه دچار تحول می شود و در اشعار بیشمار خود تا بدانجا پیش می رودکه در یکایک بیت هایش از آرمانشهری صحبت می کند که در آن اثری از نابسامانی و ظلم نباشد اما این تحول چگونه ایجاد می شود ؟ برخی تذکره نویسان به ذکر قصه ای در احوال او پرداخته اند که شنیدنش خالی از لطف نیست:سنایی که شاعری مدیحه سرای بود زمانی از کنار گلخن حمامی عبور می کند ومتوجه می شود یکی از بزرگان  عصر به نام دیوانه ی لای خوار با ساقی خود می گوید: پرکن قدحی تا به کوری چشم ابراهیمک غزنوی بنوشم . ساقی گفت: ابراهیم پادشاهی ست عادل مزمت او مگوی .دیوانه گفت "بلی همچنین است اما مردکی نا خشنود و بی انصاف است غزنین را فتح نکرده میل ولایت دیگر داردو آن قدح را نوشید و به ساقی گفت: قدحی دیگر پرکن تا به کوری چشم سناییک غزنوی بنوشم .ساقی گفت: در باب سنایی زبان طعنه دراز مکن که او مردی مقبول خاص و عام است دیوانه گفت: او مردکی احمق است لاف و گزافی چتد فراهم آورده وشعر نام نهاده و از روی طمع هر روز مدح دیگری می کند و این قدر نمی داندکه او را برای هرزه گویی نیافریده انداگر در روزحساب از او بپرسند برای حضرت حق چه آورده ای چه عذر خواهد آورد ؟ نقل می کنند حکیم سنایی غزنوی چون این سخنان شنید بیهوش شد و دل او از دنیا سرد شد و دیوان مدح ملوک را در آب انداخت و زهد را شعار خود ساخت.

      منابع :1- دیوان سنایی غزنوی به اهتمام مدرس رضوی ، انتشارات سنایی ، 1362
      2 - تازیانه های سلوک ، محمد رضاشفیعی کدکنی، نشر آگه ،1388

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۴۷۱ در تاریخ شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۳:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0