سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نقدی بر تفاسیر قرآن
        ارسال شده توسط

        منصور دادمند

        در تاریخ : پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۰۳:۲۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۳ | نظرات : ۰

         
        به کلامی از پیامبراکرم حضرت محمد ص زندگی کن به مهر و بخشش دوسال طول کشید تا سوره حمد را به لطف ومهرو فضل خداوند تفسیر کنم و این یعنی بر قدم علم و آگاهی دارم اما چرا همه قرآن بسم الله الرحمن الرحیم است و تفسیر این آیه  که بزرگترین معجزه قرآن هست بدرستی بیان شده یا پر ازنقص به تفسیر میباشد  الرحمن و الرحیم به ما میگه زندگی کن به مهر و بخشش وبسم الله یعنی خداوند را بالاتر از مادرت دوست داشته باش علت و چرای آن این است اگر مادرت را دوست داری به خاطر این هست که عطرو بویی از خداوند دارد که آن را خداوند در نهاد او قرار داده بدون آن از مادرت متنفر میشدی و از صد کیلومتری اش هم راه نمی رفتی الرحمن و الرحیم  از رحمت مشتق شده رحمت   عام وخاص خداوند رحمت خودش را در آدمهای مهربان قرا داده یعنی بدین معنا و حقیقت زندگی کن به مهر و بخشش میرسی هیچ انسانی به درک حقیقت اسما و صفات خداوند نمی رسد و بر تراز آن هست به توصیف ما در بیاید بهترین مهر و محبت را از چه کسی دیدی و میشناسی مسلم میگویی پدرو مادر خوب و مهربانت زیرا رب یا مربی و طبیب و پناه و سرپرست و مهرورزو غمزدای تو بوده  هرچی خیر و خوبی هست از خداوند به هزاران علت  می باشد  اما چگونه و چرا در تفاسیرقرآن به خوبی بر آن بیان نشده خداوند در هر خیری مقدم هست  زیراچون اول میباشدوصاحب احسان  و رعوف تر و مهربانتر میباشد پس او ترا به سمت خیر هل می دهد و به فضل خود سختی امر خیر را برای تو آسانتر میکند مثال میزنم برای آزاد سازی یک زندان کوموله رفت  من قناسه چی بودم گروه در ده به محاصره افتادو یک پسر بچه کم سن و سال بسیجی زخمی شد من با دوربین اسلحه ام حال و روز آنان را  به چشم میدیدم خداوند به من الهام کرد میخواهی این بچه اسیر بشه  به حال و روز مادرش در اسارت فکر کن من قبلا اسیر شده بودم و به علت فرار مسلحانه ام شکنجه و ... خداوند یک فیلم هم در عالم ذهن من پخش کرد هنگامی که به مادرم گفته بودند بچه ات اسیر شده و یک تیر به او زندند و درمیان  فرفها در زمستان  رهاش کردند  یک هل هم خداوندبه من داد  تا به ده رفتم و با آرپی جی یک نفراز نیروها گرفتم زیرا بهترین تک تیر انداز کردستان بودم تونستم  با اصابت آرپی جی به هدف راه فرار برای بقیه جور کنم و آن زخمی به پشت خودم قرا دادم و کولش کردم و از بالای کوه بالا بردم و با قناسه ام همه نیرو های خودی  فراری دادم   خودم باورم نمی شد بتونم آن بچه را در سر بالایی به بالای کوه شیب دار بیارم  این لطف و مهر خداوند بود این امر یک بار دیگه هم تکرار شد بدون اینکه تیری به پشتم بخوره لذت قبل من را مصر به انجام کارم کرد  این یعنی الرحمن و الرحیم را بهتر شناختن و درک کردند و سند بسم الله بهتری داشتن چرا در زمان حضرت علی ع تنها چهار نفر از یارانش با او بودند به علت همین الرحمن الرحیم زندگی به مهر و بخشش حضرت علی ع هزار برده آزاد کرد طلحه وزبیر حرمسرا و برده جهت استفاده شخصی و ...یعنی  به جای کمک به درماندگان یکی استفاده از درماندگان برای منافع شخصی خود  در حادث سقیفه الرحمن الرحیم میگه به کمک خانواده داغدار بشتاب نه اینکه حق آنها را ضایع و کنی و ظلم ها روا داری الرحمن الرحیم به فاطمه زهرا س میگه لباس عروسی ات بر نیازمند ببخش اما چه کسی جرات و بینش و عمل فاطمه زهرا  س را دارد یادم یک نیازمند فقیر در حال مرگ در بیمارستان بود و به دو عمل سخت شاید ده درصد زنده می ماند  یادم مادر آن مریض را در بیمارستان در حال اشک ریختن به احساس غریبی دیدم خداوند دلم را مهربان و دلسوز کرد یاد اشک مادرم افتادم و تازه ماشینم فروخته بودم  به دلم انداخت خداوند خرج این مریض کنم همه از جمله برادرم گفتن مگر دیوانه ای خندیدم  خدا به دلم انداخت امانت داری بیش نیستم  مال داده به خودش با استفاده ای که در این سالها کردم بر میگردانم  به خواست خدا به معجزه ان مریض خوب شد و کسی که  انفاق من را دیده بود آن مریض را یواشکی بیمه کرد و پول بیمه خرج عمل به او داد آن مریض هم آن پول را با گریه به من میداد هرچند من گفتم نمی خوام برای خودت استفاده کن اما او قبول نمی کرد خوبی را بایست به عمل نشان داد نه به حرف تا الرحمن الرحیم و بسم الله به خوبی بشناسیم اما هدیه خداوند به من چی بود یک ماه هر شب خواب اشک های ان مادر را می دیدم تا دلسوز تر بشم  هزار بار به خودم فحش می دادم و از خدا طلب و بخشش و  حسابی به غلط کردند پیش خدا افتاده بودم.. خدا اینکار کرد .تا امانت دار تر بشوم در امانت و انفاق ما تنها چند شرط را می شناسیم در صورتی که بیست شرط حداقل بر آن چرای آن این هست به خوبی به درک آیه بسم الله الرحمن الرحیم نرسیدم  یک بنده خدای عزیزی ار به انفاق صاحب خانه کردم  و مشکلات مالی اش را سعی کردم حل کنم اما بیشتر از هر کسی از شکایت او نزدخداوند میترسم   فرق ما با امامان و پیامبران در یک قدم هست قدمهای ما در خیر لرزان و ترسان وبدون استقامت و ... اما  انان ... وقتی شما مادر خوب و مهربانتان را یاد میکنید یا صدا میزنید  چه حالی دارید وقتی در نماز بسم الله و الرحمن و الرحیم میگویید چه احساسی دارید اگر بسیار بالاتر و بهتر و لذت بخش تر نباشد یعنی مشکل بزرگی در ایمانو خلوص تان هست   قرآن به ما میگه مردم آزار نباش مهربان و بخشنده باش
        در انفاق اگر یک روز چون  حضرت علی ع  زندگی کنیم به درک حقایق انفاق یا قران میرسیم با کتاب خواندن کسی کوهنورد نمی شود یعنی مفسر خوب قرآن نمی شود
        انفاق میگه معروف خداوند هست 
         پس خداوند را معروف دار چرا چون تو امانت داری هستی  یا پیک موتوری که امانت را به صاحبش میروسنه و چند برابر پول پیک را از صاحبش دریافت کرده ای
        انفاق میگه  کل ملک مملولک هرچیزی جزء ملک خداوند هست
        تقاضای عفو کنی در امانت داری یعنی شرمسار باشی نه طلبکار
        میگه دل انفاق شونده را به خداوند پیوند بزنی میگه سنگ صبور باشی
        میگه مهر ورز و غمزدا باشی میگه طبیب و پناه باشی و.....
        گفتن یک بسم الله بالاتر از هربهشتی میباشد چرا در تفسیری بیان نشده چون به گفتنش کسی نوازش دست مادر را بر صورت خود ندیده و یاد او را بر دلش زنده نکرده چون سند بسم الله اش ضعیف هست چون سند الرحمن و الرحیمش ضعیفه در جنگ تحمیلی به لطف و فضل و مهر  خداوند  جان هزاران نفر نجات دادم و دوازده انبار مهمات عراق منفجر کردم فرمانده گروهان نفوذی بودم  که بین کوموله و دمکرات اختلاف میانداختم و باعث شد صد کوموله خودشان را تسلیم کنند و به مرز عراق بوند به جای اینکه معاون مسئول  محور مریوان بشم و یا .. با توجه به معروفیتم یک تخریب چی و دیدبان و آرپی جی زن گردان عملیاتی خط شکن شدم چهار سال دیدبان عملیاتی یعنی نزدیکتر از هر کس به دشمن  چند بار نیرو خودی به سمتم شلیک کردند  در عملیاتها ساعتی صد گوله کنارم میخورد  جای از بدنم نبود که تیر و ترکش نخورده باشه  خدا به من چی داد یکبار دوچشمم گرفت گفتم فدایی داری یکی اش را بخشیدو دردی داد که نتونم برای سالها سرم را روی بالش بگزارم سر درد و ریه شیمیایی و...در بیمارستان طرفه به علت اینکه در کما نروم دیگه به من مورفین نمی زدند یعنی بدترین دردها داشتم  نه برای یکسال و یا ده سال برای سی سال چرا تا حمد امام سجاد در بیماریی بفهمم و اینکه هر بیماری نعمتی از خداوند به مهر میباشد تا نشان بدهیم همان بسم الله چقدر خداوند را دوست داری و هرچه از خداوند صادر میشود به مهر و پرویدن و طبیب بودن و لطف و..

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۶۹۵ در تاریخ پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۰۳:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1