آقای "علیرضا فراهانی" شاعر توانخواه ایرانی، زادهی سال ۱۳۶۱ خورشیدی بود، که در روز پنجشنبه ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۲ به علت نارسایی قلبی درگذشت.
▪کتابشناسی:
- بنبستها - ۱۳۸۳
- با کفشهای طبی تنها میتوان واژهها را جلو برد - ۱۳۸۹
- آفتابگردان را رو به قطب میکارم - ۱۳۹۱
و...
▪نمونهی شعر:
(۱)
گلدان پشت پنجره
مانده
تو را باور کند
که هر روز پایش آب میریزی
یا دستهای مرا
که گلش را میچینم
تا برای تو چیزی آورده باشم
(۲)
دست بردار زندگی!
در هر قدم با تو
بار درد را روی دوشت
سنگینتر میکنم
و خطی به چوبخط زخمهات
اضافهتر
باز با لبخندی گرم
دست بر گردنم میاندازی
میگویی:
رفیق عزیزم مرگ
حال و روزت چطور است!
(۳)
دست ما نبود
زندگیهایمان در هم فرو رفت
بیآنکه ربطی به یکدیگر داشته باشیم
ما
شخصیتهای چند داستان جدا از هم بودیم
در یک کتاب کهنه
که صحاف دیوانه برگهایش را
جا به جا صحافی کرد.
(۴)
تا چشم باز كرديم
به جای آدمها
كنار هم
ديوارها ايستاده بودند
شانه به شانه قد كشيديم
با پنجرههايی بسته
و تنها صدای ما
آواز مشتهايی كه رويمان میكوبند
چشم میبنديم
از كنار هم رد میشويم
پنجرهای باز میشود
پنجرهای بسته
و تنها اتفاق بادي است
كه كمی خودش را جابجا میكند.
(۵)
درد
مثل دیوانهها
با لباسی پاره
از این اتاق
به آن اتاق میدود
تا توجهی ما را
به خود جلب کند
در چشمان هم سفر کردهایم
با لباسهای نو
و چیزی از دیوانهها در خاطرمان نیست!.
(۶)
در خودم که
نگاه میکنم
تو زیباتر میشوی
در آینهای شکسته
ایستادهای
تا تکههای بهم ریختهام را
مرتب میکنی؟
میخندی
و عکسی قدیمی از من
میان چهرهات بازسازی میشود
خانهام
با دیوارهای ترک خورده
که با دستهایت
مرمت خواهم شد.
(۷)
من
زباله را پشت در میگذارم
زندگی، من را...
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
سپاس از شما برای معرفی این شاعر سپیدسرای توانااا
ای خداااااااا الان دیدم ایشون فوت کردند..🥺
چقدر بد..😔 خدا رحمتشون کنه..
چه شعرهای خوبی داشتن..
چقدر زندگی کوتاههه.. همسن منم بود..😔
درود بر شما