سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        علیرضا فراهانی شاعر ایرانی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ ۰۴:۵۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۸ | نظرات : ۳


        آقای "علیرضا فراهانی" شاعر توانخواه ایرانی‌، زاده‌ی سال ۱۳۶۱ خورشیدی بود، که در روز پنجشنبه ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۲ به علت نارسایی قلبی درگذشت.

        ▪کتاب‌شناسی:
        - بن‌بست‌ها - ۱۳۸۳ 
        - با کفش‌های طبی تنها می‌توان واژه‌ها را جلو برد - ۱۳۸۹ 
        - آفتابگردان را رو به قطب می‌کارم - ۱۳۹۱ 
        و...

        ▪نمونه‌ی شعر:
         (۱)
        گلدان پشت پنجره
        مانده 
        تو را باور کند 
        که هر روز پایش آب می‌ریزی
        یا دست‌های مرا
        که گلش را می‌چینم 
        تا برای تو چیزی آورده باشم  

        (۲)
        دست بردار زندگی!
        در هر قدم با تو 
        بار درد را روی دوشت  
        سنگین‌تر می‌کنم 
        و خطی به چوب‌خط زخم‌هات 
        اضافه‌تر 
        باز با لبخندی گرم 
        دست بر گردنم می‌اندازی 
        می‌گویی:
        رفیق عزیزم مرگ
        حال و روزت چطور است!

        (۳)
        دست ما نبود  
        زندگی‌هایمان در هم فرو رفت 
        بی‌آنکه ربطی به یکدیگر داشته باشیم 
        ما 
        شخصیت‌های چند داستان جدا از هم بودیم 
        در یک کتاب کهنه 
        که صحاف دیوانه برگ‌هایش را
        جا به جا صحافی کرد.
         
        (۴)
        تا چشم باز كرديم 
        به جای آدم‌ها 
        كنار هم 
        ديوارها ايستاده بودند 
        شانه به شانه قد كشيديم 
        با پنجره‌هايی بسته 
        و تنها صدای ما 
        آواز مشت‌هايی كه رويمان می‌كوبند 
        چشم می‌بنديم 
        از كنار هم رد می‌شويم 
        پنجره‌ای باز می‌شود
        پنجره‌ای بسته 
        و تنها اتفاق بادي است 
        كه كمی خودش را جابجا می‌كند.
         
        (۵)
        درد
        مثل دیوانه‌ها 
        با لباسی پاره
        از این اتاق
        به آن اتاق می‌دود
        تا توجه‌ی ما را
        به خود جلب کند 
        در چشمان هم سفر کرده‌ایم 
        با لباس‌های نو 
        و چیزی از دیوانه‌ها در خاطرمان نیست!.

        (۶)
        در خودم که 
        نگاه می‌کنم
        تو زیباتر می‌شوی
        در آینه‌ای شکسته 
        ایستاده‌ای
        تا تکه‌های بهم ریخته‌ام را
        مرتب می‌کنی؟
        می‌خندی
        و عکسی قدیمی از من 
        میان چهره‌ات بازسازی می‌شود
        خانه‌ام
        با دیوارهای ترک خورده
        که با دست‌هایت 
        مرمت خواهم شد.

        (۷)
        من
        زباله را پشت در می‌گذارم
        زندگی، من را...
         
        گردآوری و نگارش:
        #زانا_کوردستانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۲۶۹ در تاریخ چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ ۰۴:۵۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ ۱۴:۳۶
        خواستم بگم اولی خیلی عالی بود اما دیدم دومی عالی‌تره بعد دیدم عععع سومی عجب چیزیه.. خندانک و همینطور الی آخر.. خندانک خندانک

        سپاس از شما برای معرفی این شاعر سپیدسرای توانااا خندانک خندانک
        ای خداااااااا الان دیدم ایشون فوت کردند..🥺
        چقدر بد..😔 خدا رحمتشون کنه.. خندانک
        چه شعرهای خوبی داشتن.. خندانک
        چقدر زندگی کوتاههه.. هم‌سن منم بود..😔

        درود بر شما خندانک
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۰ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۱۸
        چقدر زیبا می‌نوشت..😔
        خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم خندانک
        چرا جوری زندگی می‌کنیم که انگار مرگی در کار نیست؟..
        چقدر بده..
        هر کی باشیم.. هر چقدر هم برای زندگی تلاش کنیم باز هم رفتنی هستیم.. هنوز نتونستم درک کنم این رفتن خوبه یا بد..

        باز هم درود بر شما خندانک
        خدا رحمتش کنه خندانک
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۳۸
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1