سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

تقویم روز

چهارشنبه 15 آذر 1402
    25 جمادى الأولى 1445
      Wednesday 6 Dec 2023

        پر نشاط ترین اشعار

        کانال تلگرام شعرناب

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بنویس تا زنده بمانی ،هر که نوشت پادشاه می شود. فکری احمدی زاده(ملحق)

        چهارشنبه ۱۵ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        فرسا عمران شاعر بابلی
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (رها)

        در تاریخ : ۲ هفته پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۶ | نظرات : ۶

        بانو "فرسا خانجانی عمران"، شاعر مازنی، زاده‌ی سال ۱۳۵۸ خورشیدی، در بابل است.

        ▪کتاب‌شناسی:
        - مردی که سایه‌اش قاب شده
        - روزها روی میز در هوای بارانی ساری 
        - پرندگان سر به هوا 
        و... 

        ▪نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        [و مرگی تازه] 
        یادم نیست 
        آخرین بار کی دیدم‌ات
        انگار برف از انتظاری کهنه برگشته بود
        برگشته بود ملافه‌ها را سفید کند 
        چشم‌ها را                        موها را
        برف شباهتِ عجیبی به مرگ داشت 
        و آن جنازه‌های ترد، تمامِ شب می‌بارید 
        و مرگی تازه روی مرگ نشسته بود
        دست کشیدی روی سال‌های بعد 
        دست کشیدی از سال‌های قبل 
        و آن دست‌هایی که در کارِ ردِ پاهای تازه‌اند 
        آه آن دست 
        نقشه‌های شومی برای رفتن داشتند!.

        (۲)
        گفتم
        زندگی‌ات چند فصل دارد؟
        گفت 
        زندگی پشت میله‌ها 
        یا زندگی بیرون میله‌ها؟!
        گفتم 
        هر پرنده‌ای تکه‌ای از آسمان را به منقار دارد
        چه اهمیتی دارد
        گفت 
        درست جایی که رویاها به دردم می‌خورد
        کنار رودی که دست‌های مرا می‌شست 
        بیدار شدم
        همه چیز سر جایش بود
        غیر از دست‌هایم!.

        (۳)
        شاید اگر تو 
        رنگ دیگری داشتی 
        من اینقدر پاییز نبودم
        و اینقدر صدایم نمی‌ریخت!.

        (۴)
        این روزها 
        آنقدر طبیعی زنده‌ام
        که همه فکر می‌کنند 
        زنده‌ام!

        (۵)
        همیشه فکر می‌کردم
        آخر دنیا کجاست 
        وقتی که تو رفتی 
        دنیا در چند قدمی من به آخر رسید!.

        (۶)
        همیشه چراغ‌های روشن 
        تاریکی عمیقی 
        در اطرافشان دارند!.

        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی (رها) 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۲۲۱ در تاریخ ۲ هفته پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
        ارسال پاسخ
        محمدرضا صدقی
        ۲ هفته پیش
        👏👏🌹🌹🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0